وداع دورگرد عرضهٔ آرام رم کردم
سحر گل کردم و کار دو عالم در دو دم کردم
روا کم دارد اطوارم که گردد در دل رسوا
اگر آهم هوس سر کرد هم در دل علم کردم
وداع حرص راه حاصل آرام وا دارد
عسل گل کرد هر گه کام دل مسرور سم کردم
سحرگه مطلع اسرار آهم در علو آمد
دل آسوده را مردود درگاه الم کردم
هوس مگمار در احکام اعمال الم حاصل
حصول سکهٔ دل کو، طلا و مس درم کردم
دل آوارهام طور رم آسودهای دارد
اگر گرد ملال آورد صحرا را ارم کردم
طمع واکرد هرگه راه احرام دل طامع
صدا را در سواد سرمه سردادم عدم کردم
اگر آگاه حالم مرگ هم گردد که رحم آرد
که مردم در ره اما درد دل آواره کم کردم
مآل عمر بیدل داد وهمم داد آسودم
دو دم درس هوسها گرم کردم، سرد هم کردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از تجربه وداع و آرامش درونی سخن میگوید. او به سحر و زیبایی گلها اشاره میکند و نشان میدهد که چگونه در لحظات خاص، رازهای زندگی را درک کرده است. شاعر همچنین از دل آوارهاش میگوید که در جستجوی آرامش و آسایش است و در عین حال، به وضعیت حالم و اعمالم میاندیشد. او به تلاش برای دوری از حرص و طمع اشاره دارد و نشان میدهد که چگونه با هنر و کلمات سعی در آرامش ذهن و دلش دارد. در نهایت، شاعر به تغییرات در زندگی و نقش احساسات و هوسها در آرامش و دردی که در دلش دارد، پرداخته است.
هوش مصنوعی: در وداعی که موجی از غم و آرامش در دل داشتم، در سحرگاه با گلها تعامل داشتم و به سرعت تمام کارهای دنیا را نادیده انگاشتم.
هوش مصنوعی: من در خواب و خیال خود زندگی میکنم و این رفتار من باعث میشود که در دل دیگران رسوا شوم. اگر در سینهام آه بلندی برآید، در واقع آگاهی و داناییام را نشان دادهام.
هوش مصنوعی: وداع کردن با حرص و آز، موجب میشود که به آرامش برسیم. وقتی که با هر بار لذت بردن، مانند عسل شیرین از گلها، دل شاد میشود، احساس آرامش بیشتری پیدا میکنیم.
هوش مصنوعی: در صبح زود، رازهای عمیق احساساتم به وضوح نمایان شد و قلب آرامم را از درگاه نگذاشت.
هوش مصنوعی: به دنبال طلا و نقره نباش، چرا که به ارزش واقعی قلب و احساسات خود پی خواهی برد. من به جای جستجوی مانند سکههای بیارزش، به معنای عمیقتری از زندگی پرداختم.
هوش مصنوعی: دل پرآشوب من در کمال آرامش است، حتی اگر غم و اندوه از فضا و طبیعت اطرافم بگذرد، باز هم توانستهام با آن کنار بیایم.
هوش مصنوعی: هر وقت که طمع به دل راه پیدا کرد، من صدا را در تاریکی سرمهای خاموش کردم و خود را از وجود آن طمع دور کردم.
هوش مصنوعی: اگر حال من را بدانند، حتی مرگ هم بر آنها رحم نمیآورد؛ چون مردم در راه زندگی گرفتارند و من فقط کمی از درد دلم را کم کردهام.
هوش مصنوعی: سرانجام زندگی به من آرامش و استراحت داد و به من فرصت داد که دو نفس در لذتها غرق شوم و البته گاه نیز از آنها فاصله بگیرم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مژه خواباندم و دل را به جمعیت علم کردم
تماشا پرگرانی داشت بر دوشیکه خمکردم
ز دور ساغر امکان زدم فال فراموشی
بر اعداد خیال این حلقه صفری بود کم کردم
به خواب زندگی دیدم سیاهی کم نمیگردد
[...]
ز خاموشی بریدم من زبان هرزه گویان را
دو لب برهم نهادم کارشمشیرِ دودم کردم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.