کو عبرت آگهی که به تحقیق راه او
جو شد ز چشم آبلهٔ پا نگاه او
چون شمع قطع ساز نفس مفت بیدلی
کزاشک تیغ آب دهد برق آه او
مأوا کشیدهایم به دشتی که تا ابد
برق آب میخورد ز زبان گیاه او
حیران دستگاه حبابم که بستهاند
نقد محیط در خم ترک کلاه او
دارم به سینه خون شده آهی که همچو صبح
در کوچههای زخم گشودند راه او
بگذار تا به درد تمناش خون کنند
دل قابل وفاست مپرس ازگناه او
ما عاجزان ز کنج خموشیکجا رویم
آسودهایم ناله صفت در پناه او
زبن قامتی که حلقهٔ تسلیم بیخودیست
دامی فکندهایم به راه نگاه او
آهسته رو که بر دل موری اگر خوری
گردی غبار خاطر خال سیاه او
چندانکه میشود نظر همتت بلند
دارد عروج آینهٔ بارگاه او
گر تار و پودکارگه عشق پروری
جز پنبهزار وهم کتان نیست ماه او
بیدل اگر به عشقکند دعوی وفا
غیر از شکست رنگ چه باشد گواه او
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در بیان عشق و دلدادگی سروده شده و به تأثیر عواطف و احساسات عاشقانه بر زندگی انسان اشاره دارد. شاعر از درد و رنجی که عشق به همراه دارد سخن میگوید و به زیباییهای عشق و قدرت آن در تغییر زندگی اشاره میکند. او همچنین به ناامیدیها و مشکلاتی که عاشقان با آن دست و پنجه نرم میکنند پرداخته و نشان میدهد که عشق به مثابه یک چالش سخت، انسان را به درک عمیقتری از خود و جهان پیرامونش میرساند. در نهایت، شاعر به وفای عاشقانه و چالشهای آن تأکید میکند و میپرسد که آیا عشق تنها به شکست و بیوفایی منتهی نمیشود.
هوش مصنوعی: شخصی که آگاه و عبرتگیر است، میداند که در واقع، راه او به دلیل نگاهی که به آسیبها و مشکلات دارد، به سوی حقیقت میرود.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی وضعیت انسانی را توصیف میکند که مانند شمعی در حال سوختن است. او با تنفس کوتاه و ناتوان، نشاندهندهٔ حالتی از بیدلی و غم است. اشکهای او مانند آب تیغی هستند که به شدت بر وجودش تأثیر میگذارند و از عمق احساساتش حکایت میکنند. به عبارتی، این شخص به دلیل رنج و درد درونیاش، به شدت تحت تأثیر قرار گرفته و همواره به سمت ناامیدی میرفت.
هوش مصنوعی: ما در دشتی سکونت کردهایم که همیشه به خاطر رطوبت و طراوتش از زبان گیاهانش، براق و درخشان به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: مبهوت و سردرگم هستم که چطور در دنیای پرآشوب، ارزش و زیبایی را در ناپایداری حبابی همچون کلاه او محدود کردهاند.
هوش مصنوعی: دلیل غم و اندوهی را در دل دارم که مانند صبح، در کوچههای پر از درد و زخم، راهش را باز کرده است.
هوش مصنوعی: اجازه بده تا به خاطر آرزویش، دلش را به درد بیاورند. دلش وفادار است، پس از گناهانش نپرس.
هوش مصنوعی: ما به خاطر ناتوانیمان در گوشهای خاموش نشستهایم. در حالی که آسوده خاطر هستیم، نالههای ما در حفاظت او قرار دارد.
هوش مصنوعی: از قامت زیبایش که سرشار از تسلیم و بیخیالی است، دام محبتی برای جذب نگاه او بر افکندهایم.
هوش مصنوعی: آهسته قدم بردار، زیرا اگر بر دل موری پا بگذاری، غبار یاد آن نقطه سیاه بر دلش باقی میماند.
هوش مصنوعی: هرچقدر که میتوانی به آسمانیتر شدن فکر کنی، باید به یاد داشته باشی که خودت را در آینهی عظمت و زیبایی او ببینی.
هوش مصنوعی: اگر زمین عشق و محبت فقط محل پرورش پنبه و کتان باشد، پس آن ماه زیبای عاشقانه تنها یک توهم است.
هوش مصنوعی: اگر بیدل به عشق ادعای وفاداری کند، غیر از شکست چه چیزی میتواند گواه صادقی بر این ادعا باشد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن منتظر گدازی چشم سیاه او
جانیست در تن نگه گاهگاه او
خوش کامرانیست در اثنای قهر و خشم
دیدن به دست میل عنان نگاه او
در عین بسملم در انکار اگر زند
[...]
مستغنی از می آیم ز جان نگاه او
ما را بس است کاسهٔ چشم سیاه او
ارباب جستجوی، به راهش سپرده اند
آن را که نیست دیدهٔ بینش به راه او
بدمستیی که چشم تو دیشب به کار برد
[...]
هر چند دورم از چمن جلوهگاه او
میخانه است شوق به یاد نگاه او
دارم دلی به سینه کز افسون نرگست
فیروز نیست سرمه به روز سیاه او
آنجا که از اسیر تو جرأت طلب کنند
[...]
بیچارهٔی که نیست بجز حق پناه او
آن کن که به شود ز تو حال تباه او
از خود مساز رنجه را کسی که سوی تو
گردد رها ز شصت خدا تیر آه او
بیداد گر هلاک شد و ماند برقرار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.