داغیم چون سپند مپرس از بیان ما
در سرمه بال میزند امشب فغان ما
عرضِ کمال ما عرقآلود خجلت است
ابر است اگر بلند شود آسمان ما
ما را چو شمع بابِ گداز آفریدهاند
یعنی ز مغز نرمتر است استخوان ما
شبنمصفت ز بسکه سبکبار میرویم
بوی گل است ناقهکش کاروان ما
چون شعله سر به عالم بالا نهادهایم
خاشاک وهم نیست حریف عنان ما
شوخی نگاه ما نفروشد چو آینه
عمریست تخته است ز حیرت دکان ما
پرواز ناله نیز به جایی نمیرسد
از بس بلند ساختهاند آشیان ما
رنگ شکسته آینهٔ بیخودی بس است
یارب زبان ما نشود ترجمان ما
جز داغ نیست مائدهٔ دستگاه عشق
آتش خورَد کسی که شود میهمان ما
با آنکه ما اسیرِ کمند حوادثیم
عنقاست بینشان به سراغ نشان ما
کو خامشی که شانهکش مدعا شود
آشفته است طرهٔ وضع بیان ما
پیداست راز سینهٔ ما بیدل از زبان
یک پارهٔ دل است زبان در دهان ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنج خود سخن میگوید و حالت عاطفی خود را با تصاویری شاعرانه توصیف میکند. او میگوید که ما را مانند شمعی ساختهاند که در حال ذوب شدن است و احساسات ما عرقکرده از خجلت است. او به سبکی و لطافت خود و کاروان عشق اشاره میکند و تأکید میکند که نالههای او به جایی نمیرسد. همچنین از راز دل و عدم توانایی زبان برای بیان عواطف عمیق خود سخن میگوید. در کل، شعر زندگی پر از درد و شگفتی شاعر را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: ما دلمان پر از درد و اندوه است، مثل شمعی که شعلهور است. نیازی نیست از احساسات و درونمان بپرسی؛ امشب، فریاد ما در دل شب پر از غم است.
هوش مصنوعی: کمال ما به حدی است که باعث شرمندگیمان میشود، همانطور که اگر ابرها از جا بلند شوند، آسمان ما مشخص میشود.
هوش مصنوعی: ما را مانند شمعی خلق کردهاند که به راحتی آب میشود، یعنی ما دارای روحی لطیفتر از استخوانهایمان هستیم.
هوش مصنوعی: ما مانند شبنم سبک و آزاد به جلو میرویم و عطر گلها در این مسیر ما را همراهی میکند.
هوش مصنوعی: ما همچون شعلهای هستیم که به آسمان صعود کردهایم و دیگر نباید به چیزهای بیارزش و وهمی توجه کنیم؛ چرا که هیچ چیزی نمیتواند با ما رقابت کند.
هوش مصنوعی: نگاه ما مانند شوخی است که نمیتواند چیزی را به فروش برساند؛ زیرا مانند آینه، سالهاست که این حالت حیرت، فضای دکان ما را پر کرده است.
هوش مصنوعی: پرواز حتی ناله هم نتواند به جایی برسد، چون آشیانه ما خیلی بلند ساخته شده است.
هوش مصنوعی: رنگ و دورنگی آینهٔ بیهویتی کافی است، خداوند، نگذار زبان ما صحبت کند و بیانگر حال ما باشد.
هوش مصنوعی: در مهمانی عشق فقط درد و رنج وجود دارد و کسی که به ما ملحق شود، باید حتماً تحمل آتش را داشته باشد.
هوش مصنوعی: با اینکه ما در چنگال حوادث و مشکلات گرفتاریم، اما نشانهای از آن پرندهی mythical (عنقا) که به دنبال ماست وجود ندارد.
هوش مصنوعی: کسی را پیدا کن که بتواند به آرامی و با دقت، شکایت و خواستههای ما را بیان کند، زیرا وضعیت ما به حدی آشفته و بینظمی است که بیانش دشوار است.
هوش مصنوعی: راز دل ما به وضوح از زبان یک قسمت عاشقانهمان آشکار میشود؛ این زبان در دهان ماست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
جاه تو از نوایب گیتی امان ما
جان تو در امان و فدای تو جان ما
آن ماه مهر پیکر نامهربان ما
گفت ای بنطق طوطی شکّرستان ما
وقت سحر شدی به تماشای گل به باغ
شرمت نیامد از رخ چون گلستان ما
در باغ سرو را ز حیا پای در گلست
[...]
از حد گذشت قصه درد نهان ما
ترسم که ناله فاش کند راز جان ما
جایی رسید ناله که از آسمان گذشت
با او بهیچ جا نرسید این فغان ما
ما گم شدیم در طلب حی لایموت
[...]
از حد گذشت حالت جوع نهان ما
ترسم که ضعف فاش کند راز جان ما
می گفت قلیه با دل بریان برنج را
غافل مشو ز گریه و آه و فغان ما
سرگشته ایم در طلب گرده و عسل
[...]
ای حیرت صفات تو بند زبان ما
انگشت حیرت است زبان در دهان ما
جان میدهد نشان که تو در دل نشستهای
زان دلنشین بود سخن دل نشان ما
ما ذرهایم و ذات تو خورشید قدر و شأن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.