سعی نفس جز شمار گام ندارد
قاصد ما نامه و پیام ندارد
هر سر و چندین جنون هواست در اینجا
منزل کس احتیاج بام ندارد
این علما جمله تابع جهلایند
پختگی اقبال طبع خام ندارد
بیسروپا میرویم حاصل ماکو
سبحهٔ ریگ روان امام ندارد
خواه بنالیم و خواه بال فشانیم
صید گرفتار شوق دام ندارد
گر همه عنقا شویم حاصل ما کو
نقش نیگن خیال نام ندارد
سجده خاکست اوج عزت گردون
خواجه چه دارد اگر غلام ندارد
نفرت ازین مزبله به قدر تمیز است
مفت دماغی که جز زکام ندارد
تا به دلت کین کس بود مژه مگشا
تیغ غضب جز حیا نیام ندارد
سوخت دل اما نکرد آینه روشن
حیف چراغی که هیچ شام ندارد
خواه نفس گوی خواه عمر گرامی
شاهد ما غیر یک خرام ندارد
عالم بیچارگیست پیش که نالیم
عشق مکافات و انتقام ندارد
طاس فلک پوچ و نقش ما همه باطل
بگذر ازین بازیی تمام ندارد
بیدلازینما ومنخموشیاتاولیست
هستی ما جز صدای جام ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق انسانی و ناامیدی از وضعیت موجود پرداخته است. شاعر به طور خاص به بیکفایتی مردم و علمای زمانه اشاره میکند که در پی دانایی و پختگی نیستند. او از برپایی زندگیای پوچ و بیمعنا سخن میگوید و به فقدان عشق و زیباترین احساسات اشاره میکند. همچنین، به پوچی دنیا و بیارزشی تلاشهای انسانی اشاره میکند و در نهایت به این نتیجه میرسد که وجود انسان تنها به صدای بیپایانش محدود است. پیام کلی شعر نگاهی تیره و عمیق به زندگی و انسانیت است.
هوش مصنوعی: اگر تلاشهای نفس را بشماریم، به جز شمارش گامها به چیزی نمیرسیم؛ قاصد ما هیچ نامه و پیامی ندارد.
هوش مصنوعی: در اینجا هر فردی با حال و هوای خاص خودشان به سر میبرند و نیازی به توجه به دیگران و جلب رضایت آنها نیست.
هوش مصنوعی: این دانشمندان همه پیرو نادانی هستند و فرد با استعداد نمیتواند به بلوغ واقعی برسد.
هوش مصنوعی: ما بدون هیچ هویتی و بیهدف روانه میشویم و آنچه که داریم مانند دانههای ریز شن است که در دست نمیماند و نمیتواند اثر و نشانی از ما برجا بگذارد.
هوش مصنوعی: چه اینکه به شکایت بپردازیم و چه اینکه خوشحالی خود را ابراز کنیم، شکار شده در عشق هرگز در دام گرفتار نمیشود.
هوش مصنوعی: اگر همه ما به پرندگان افسانهای تبدیل شویم، نتیجه کار ما چه خواهد بود؟ زیرا تصویری از خیال زیبای ما وجود ندارد.
هوش مصنوعی: سجده کردن بر زمین نشانهای از بالاترین مقام و عزت در آسمان است. در اینجا اشاره شده که شخص مهمی چون خواجه (آقا) چه ارزشی دارد، اگر غلام و نابغهای در خدمت خود نداشته باشد. به عبارت دیگر، مقام و عزت واقعی به داشتن همراهان و خدمتکاران با ارزش بستگی دارد.
هوش مصنوعی: نفرت از این زباله به اندازهای است که کسی که فقط زکام دارد، نیازی به آن را احساس نمیکند.
هوش مصنوعی: اگر در دل کسی کینهای وجود دارد، چشم خود را به روی خشم باز نکن، زیرا جز حیا چیز دیگری برای تو نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: دل من آتش گرفته، اما آینه هنوز روشن است. افسوس به چراغی که هیچگاه غروب را نمیبیند و در شبها خاموش نمیشود.
هوش مصنوعی: فرقی ندارد که نفس و زندگی گرانبها باشند، چرا که تنها چیزی که در اینجا وجود ندارد، جز یک حرکت دلانگیز نیست.
هوش مصنوعی: جهان پر از درد و رنج است و در این میان، درد عشق هیچ عذاب و انتقامی ندارد.
هوش مصنوعی: زندگی همچون یک بازی بیپایان و بیارزش است که نقش و سرنوشت ما در آن هیچ معنی و ارزشی ندارد. از این نمایش بیمحتوا عبور کن.
هوش مصنوعی: این شعر میگوید که سکوت و آرامش ما بهتر است از وجود و هستیمان. در واقع، فقط صدای جام و نوشیدنی وجود دارد و هیچ چیز دیگری در میان نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دور قدح را مه تمام ندارد
روشنی ماه این دوام ندارد
بر لب کوثر شکسته است سبویش
هر که به کف وقت صبح جام ندارد
با همه دلها یکی است نسبت آن زلف
[...]
هر که به کف قوت صبح و شام ندارد
راحتی از زندگی به کام ندارد
در بر اغیار و یار هیچ ندارد
مرد تهیدست احترام ندارد
گر بود از نسل معن و حاتم وقا آن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.