همچو گوهر قطرهٔ خشکی عیانم کردهاند
مغز معنی از که جویم استخوانم کردهاند
زیر گردون تا قیامت بایدم آواره زیست
سخت مجبورم خدنگ نُه کمانم کردهاند
غیر افسوسم چه باید خورد از این حرمانسرا
بر بساط دهر مفلس میهمانم کردهاند
نیستم آگه کجا میتازم و مقصود چیست
در سواد بیخودی مطلق عنانم کردهاند
خجلت بیدستگاهی ناگزیر کس مباد
بینصیب از التفات دوستانم کردهاند
کیست یارب تا مرا از خودفروشی واخرد
دستگاه انفعال هر دکانم کردهاند
جز تحیّر رتبهٔ دیگر ندارم در نظر
چون زمین نظم خود بیآسمانم کردهاند
همچو مژگان رازها بیپرده است از ساز من
درخور اشکی که دارم ترزبانم کردهاند
با همه بیدستوپاییها غم دل میخورم
بیکسم چندان که بر خود مهربانم کردهاند
سر به سنگ کعبه سایم یا قدم در راه دیر
بیسر و بیپا برون زان آستانم کردهاند
شکوهٔ تقدیر نتوان دستگاه کفر کرد
قابل چیزی که من بودم همانم کردهاند
بیدل از آوارهگردیهای ایجادم مپرس
چون نفس در بال پرواز آشیانم کردهاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس عمیق ناچاری و بیکسی شاعر است. او خود را همچون یک گوهر در دنیای خشک و بیمعنی میبیند و از زندگی آواره و پر از درد و رنجش گلایه میکند. شاعر میگوید که هیچگاه نمیداند به کجا میرود و چه هدفی دارد، و این بیخبری او را آزار میدهد. احساس تحیر و سرگشتگی، نبود ارتباط با دوستان و بیتوجهی به او، همچنین نگرانی از خودفروشی، او را دلشکسته کرده است. او در نهایت به تقدیر تسلیم شده و از آوارهگریهایش میگوید، به گونهای که حتی احساس بیپایی و بیدست بودنش را به تصویر میکشد. در کل، این شعر احساس تلخ تنهایی و دلتنگی شاعر را از زندگیاش به خوبی منتقل میکند.
هوش مصنوعی: مانند یک مروارید در یک قطرهٔ آب، من به وضوح نمایان هستم. مغز و اصل معنای وجودم را از وجود خودم جستجو میکنم، که در واقع استخوان و ساختار وجود من است.
هوش مصنوعی: تا پایان دنیا باید زندگی آوارهای داشته باشم و سخت تحت فشار هستم، چون تیر مشکلم از نُه کمان به طرفم پرتاب شدهاند.
هوش مصنوعی: غیر از افسوس چه چیزی میتوانم از این مکان پر از حسرت دریافت کنم، چرا که در این دنیا مانند میهمان بینعمت و بیپولی هستم.
هوش مصنوعی: من نمیدانم به کجا میروم و هدفم چیست، در دنیای عجیب و غریب وجودم، کنترل و هدایت زندگیام از دستم خارج شده است.
هوش مصنوعی: هیچکس نباید از توجه دوستانش بینصیب باشد؛ چرا که احساس خجالت در شرایطی که کسی به تنهایی و بدون حمایت باشد، ناگزیر است.
هوش مصنوعی: کسی را به من نشان بده که مرا از فروختن خود رهایی بخشد، چرا که دستگاه تسلیم و انفعال همگان مرا تحت فشار قرار دادهاند.
هوش مصنوعی: من جز حیرت در درجات دیگر چیزی نمیبینم، زیرا مانند زمین نازکسرشت خود را بدون آسمان میدانم.
هوش مصنوعی: چشمهایم رازهای نهانی را به وضوح بیان میکنند و اشکی که در دلم دارم، با موسیقی من سازگار است.
هوش مصنوعی: با وجود تمام ناتوانیها و ضعفهایی که دارم، دلنگرانیهایم را تنها برای خودم نگه میدارم، به اندازهای که دیگران با من مهربان شدهاند.
هوش مصنوعی: یا باید سرم را به سنگ کعبه بزنم یا بیسر و پا در راه دیر بروم، مرا از آن درگاه بیرون کردهاند.
هوش مصنوعی: زندگی نمیتواند با وجود سرنوشت کارِ خود را پیش ببرد. هر چیزی که من بودم، همانطور که باید، به وجود آمدهام.
هوش مصنوعی: از ماجراهای آوارگیام سوال نکن، زیرا مانند پرندهای هستم که نفس در بالهایش خانهاش را ساخته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یکقلم از من نیاید رو سفیدی در وجود
چون سیاهی،گر دو صد ره امتحانم کرده اند
شیوه ابر است طغرا قسمتم در باغ دهر
با دل افسرده، سرگرم فغانم کرده اند
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.