به صد وحشت رفیق آه بی تاثیر گردیدم
ز چندین رنگ جستم تا پر این تیر گردیدم
به دوش شعله چندین دود بست امید خاکستر
به صبحی تا رسم مزدور صد شبگیر گردیدم
براین خوان هوس از انفعال ناگوارایی
به هر جا نعمتی دیدم ز خوردن سیر گردیدم
حیا کو تا بشوید سرنوشت غم نصیبم را
که با این نقش رنج خامهٔ تقدیر گردیدم
غبارم را خط نارسته پنهان داشت از یادش
به گرد خاطرش گردیدم اما دیر گردیدم
ندیدم باریاب آستان عفو طاعت را
در جرات زدم منت کش تقصیر گردیدم
چو رنگم نی بهاری بود در خاطر جوش گل
به امید شکستی گرد صد تعمیر گردیدم
خیال دی بر امروزی که من دارم شبیخون زد
جوانی داشتم تا یادم آمد پیرگردیدم
به ایجاد نم اشکی قیامت کرد نومیدی
کشیدم نالهها تاکلک این تصویرگردیدم
صدای پر فشان عالم آزادیام بیدل
کز افسردن غبارکوچهٔ زنجیرگردیدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به تجربههای تلخ و ناامیدیهای خود اشاره میکند. او از وحشت و اضطراب ناشی از زندگی رنج میبرد و به دنبال آرامش و امید است. با وجود تلاشهایش، احساس میکند که همواره در وضعیتی ناگوار و ناپسند به سر میبرد و در تلاش برای خدا و سرنوشتش است. او به یادآوری جوانی و نشاط خود میپردازد و حالا که پیر شده، حسرت آن روزها را دارد. در نهایت، شاعر به آزادی و جهانی بهتر آرزو میکند اما با احساس زنجیر بودن در زندگیاش دست و پنجه نرم میکند.
هوش مصنوعی: به رغم ترس و نگرانیهای فراوان، احساسات و تاثیرات من تحت تأثیر قرار نگرفته است. تلاش کردهام از رنگها و حالتهای مختلف فرار کنم، اما در نهایت همچنان به چیزی که درونم میزند، میرسم.
هوش مصنوعی: بر دوش آتش، دود فراوانی نشسته است و من امیدوارم که خاکستر آن به صبح برگردد. برای رسیدن به هدفم، بارها در طول شب به سختی کار کردم.
هوش مصنوعی: در اینجا میگوید که به خاطر وسوسهها و خواستههای دل، وقتی به نعمتها و لذتهای مختلف مینگرم، از خوردن و بهرهمندی سیر میشوم و احساس نیازی نمیکنم.
هوش مصنوعی: حیا را بیاور تا سرنوشت غمانگیز من را پاک کند، زیرا من با این دقت و رنجی که تقدیر برایم نوشته، دچار مشکل شدهام.
هوش مصنوعی: من به خاطر او به دور خودم گرد غبار نشستم، ولی او هنوز یادش نمیآمد. حالا من دیر به اینجا رسیدم و حسرت میخورم.
هوش مصنوعی: هرگز نتوانستم به آستان رحمت و بخشش برسم، اما به رغم این، با جرات و شجاعت به خطاهایم اعتراف کردم و خود را درگیر اشتباهاتم کردم.
هوش مصنوعی: وقتی رنگ و بوی بهار در وجودم حس نشود، در خیال من گلها به امید شکوفایی، به دور از شکست، بینهایت چرخ میزنند.
هوش مصنوعی: امروز به فكر دیروز هستم و ناگهان متوجه شدم که جوانیام را گذراندهام و حالا پیر شدهام.
هوش مصنوعی: نومیدی باعث شد تا به حالت گریه بیفتم و از دل ناله بکشم، تا جایی که این احساس به تصویر ذهنیام تبدیل شد.
هوش مصنوعی: صدای سرشار از آزادی در جهان مرا بیدار کرده است، بیدل، زیرا از دلگیر بودن و غبار ناشی از زنجیرهایی که به پا دارم، به تنگ آمدهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.