گنجور

 
بیدل دهلوی

شبی سیر خیال نقش پای دلربا کردم

گریبان را پر از کیفیت برگ حنا کردم

به ملک بی‌تمیزی داشت عالم ربط مژگانی

گشودم چشم و خلقی را ز یکدیگر جدا کردم

گرانی کرد بر طبعم غرور ناز یکتایی

خمی بر دوش فطرت بستم و خود را دوتا کردم

نمی از پیکرم جوشاند شرم ساز یکتایی

عرق غواصیی می‌خواستم باری شنا کردم

غنا می‌باید از فقرم طریق شفقت آموزد

که بر فرق جهانی سایه از دست دعا کردم

به ترک های و هو‌یم بی‌تلافی نیست سامانش

نی بزمم غناگر بینوا شد بوریا ‌کردم

به زنگ انباشتم آیینهٔ سوز محبت را

به ناموس وفا از آب گردیدن حیا کردم

کلامم اختیاری نیست در عرض اثر بیدل

دل از بس ناله شد ساز نفس را تر صدا کردم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عطار

منم آن گبر دیرینه که بتخانه بنا کردم

شدم بر بام بتخانه درین عالم ندا کردم

صلای کفر در دادم شما را ای مسلمانان

که من آن کهنه بت‌ها را دگر باره جلا کردم

از آن مادر که من زادم، دگر باره شدم جفتش

[...]

کمال خجندی

به خالت نسبت مشک ختنا کردم خطا کردم

من این تشبیه بینیت چرا کردم چرا کردم

صبا انداخت در دستم شی زلف چو چوگانش

چه گویم کآن نفس با او چه کردم چه‌ها کردم

چو دیدم قبله روی تو صد ساله نماز خود

[...]

فضولی

به عزم طوف خاک درگهت از دیده پا کردم

دویدم آن قدر کان خاک را چون توتیا کردم

شبی رفتم به کویش ناله‌ای کردم ز درد دل

سگ کویش ز من رنجید بد رفتم خطا کردم

تو محبوبی ز تو رسم وفاداری نمی‌آید

[...]

محتشم کاشانی

به خوبی ذره‌ای بودی چه در کوی تو جا کردم

به دامن گرم آتشپاره‌ای اما خطا کردم

منت دادم به کف شمشیر استغنا که افکندی

تن اهل وفا در خون ولی بر خود جفا کردم

تو خود آئینه‌ای بودی ولی ماه جمالت را

[...]

نظیری نیشابوری

نمی گردید کوته رشته معنی، رها کردم

حکایت بود بی پایان ، به خاموشی ادا کردم

به لذت بود گر لخت جگر گر پاره دل بود

نمک رفت از سخن ، تا با تکلّف آشنا کردم

درین دکان کاسد صد هنر بی یک سبب هیچ است

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه