شبی سیر خیال نقش پای دلربا کردم
گریبان را پر از کیفیت برگ حنا کردم
به ملک بیتمیزی داشت عالم ربط مژگانی
گشودم چشم و خلقی را ز یکدیگر جدا کردم
گرانی کرد بر طبعم غرور ناز یکتایی
خمی بر دوش فطرت بستم و خود را دوتا کردم
نمی از پیکرم جوشاند شرم ساز یکتایی
عرق غواصیی میخواستم باری شنا کردم
غنا میباید از فقرم طریق شفقت آموزد
که بر فرق جهانی سایه از دست دعا کردم
به ترک های و هویم بیتلافی نیست سامانش
نی بزمم غناگر بینوا شد بوریا کردم
به زنگ انباشتم آیینهٔ سوز محبت را
به ناموس وفا از آب گردیدن حیا کردم
کلامم اختیاری نیست در عرض اثر بیدل
دل از بس ناله شد ساز نفس را تر صدا کردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از تجربههای عمیق روحی و ذهنی خود سخن میگوید. او تصویری از زیبایی و دلربایی را در خیال به تصویر میکشد و با استفاده از نمادهایی مانند "حنا" و "مژگان"، به توصیف احساسات و روابط انسانی میپردازد. شاعر به تضاد درونی خود اشاره میکند و از غرور و فطرت آدمی سخن میگوید. او از درد و فقر عاطفی خود یاد کرده و تلاش میکند تا از آنها درسی بیاموزد و با دعا و محبت به آرامش برسد. در نهایت، او به ناتوانی در بیان احساساتش اشاره دارد و ابراز میکند که دلش از ناله پر شده است. این شعر ترکیبی از زیبایی، غم و اندیشیدن به ابعاد مختلف وجود انسان است.
هوش مصنوعی: یک شب به خیال معشوقم مشغول شدم و به طوری خودم را آماده کردم که همچون برگ حنا، رنگارنگ و زیبا به نظر بیایم.
هوش مصنوعی: در دنیای ناپاکی که به آن تعلق داشتم، با بینش و فهمی که به دست آوردم، به واقعیتهای پنهان پی بردم و توانستم انسانها را از یکدیگر تفکیک کنم و به معنای واقعی ارتباطات آنها را درک کنم.
هوش مصنوعی: غرور و زیبایی بینظیر باعث شد که حس بکنم تغییر کردهام و به نوعی خود را به دو بخش تقسیم کردم.
هوش مصنوعی: از بدنم عرقی جاری شد که از شرم تنهایی ناشی میشود؛ من میخواستم باری دیگر غواصی کنم و بنابراین شنا کردم.
هوش مصنوعی: در زندگی باید از نداشتههایم یاد بگیرم که با محبت به دیگران کمک کنم و برای خوشبختی همه دعا کنم.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به حال و هوای خود اشاره میکند و بیان میکند که در این شرایط نامساعد، امیدی برای بهبود اوضاع نیست. همچنین اشاره میکند که در بزم و شادی نمیتواند به خوبی و به طور شایسته حضوری داشته باشد و به نوعی غم و اندوه بر زندگیاش سایه افکنده است.
هوش مصنوعی: عشق را به صورت بازتابی در آینهای که زنده است نشان میدهم و از طرفی به خاطر وفا و صداقت، خود را از خیال و شرم دور کردهام.
هوش مصنوعی: سخن من تحت کنترل من نیست، زیرا دل بیدل از شدت ناله به حالت عاطفی درآمده و من ساز نفس را با صدای تَر به گوش میرسانم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
منم آن گبر دیرینه که بتخانه بنا کردم
شدم بر بام بتخانه درین عالم ندا کردم
صلای کفر در دادم شما را ای مسلمانان
که من آن کهنه بتها را دگر باره جلا کردم
از آن مادر که من زادم، دگر باره شدم جفتش
[...]
به خالت نسبت مشک ختنا کردم خطا کردم
من این تشبیه بینیت چرا کردم چرا کردم
صبا انداخت در دستم شی زلف چو چوگانش
چه گویم کآن نفس با او چه کردم چهها کردم
چو دیدم قبله روی تو صد ساله نماز خود
[...]
به عزم طوف خاک درگهت از دیده پا کردم
دویدم آن قدر کان خاک را چون توتیا کردم
شبی رفتم به کویش نالهای کردم ز درد دل
سگ کویش ز من رنجید بد رفتم خطا کردم
تو محبوبی ز تو رسم وفاداری نمیآید
[...]
به خوبی ذرهای بودی چه در کوی تو جا کردم
به دامن گرم آتشپارهای اما خطا کردم
منت دادم به کف شمشیر استغنا که افکندی
تن اهل وفا در خون ولی بر خود جفا کردم
تو خود آئینهای بودی ولی ماه جمالت را
[...]
نمی گردید کوته رشته معنی، رها کردم
حکایت بود بی پایان ، به خاموشی ادا کردم
به لذت بود گر لخت جگر گر پاره دل بود
نمک رفت از سخن ، تا با تکلّف آشنا کردم
درین دکان کاسد صد هنر بی یک سبب هیچ است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.