روزگاری که به عشق از هوسم افکندند
بال و پر کنده برون قفسم افکندند
ما و من خوش پر و بالی به خیال انشا کرد
مور بودم به غرور مگسم افکندند
تا کند عبرتم آگاه ز هنگامهٔ عمر
در تب و تاب شمار نفسم افکندند
خون خشکم جوی از قدر نیرزبد آخر
صد ره از پوست برون چو عدسم افکندند
نقش پا کرد تصور به تغافل زد و رفت
در ره هر که خط ملتمسم افکندند
ناز دارم به غباری که ز بیداد فلک
سرمه شد تا به ره دادرسم افکندند
چه توان کرد سراغ همه زین دشت گم است
در پی قافلهٔ بیجرسم افکندند
شکوهٔ من ز فراموشی احباب خطاست
از ادب پیش گذشتم که پسم افکندند
سخت زحمتکش اسباب جهانم بیدل
چه نمودند که در دیده خسم افکندند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان دردها و ناامیدیهای عاشقانهای میپردازد که شاعر به خاطر عشق و هوس طعم تلخی را تجربه کرده است. او میگوید که بال و پرش را در قفس عشق شکستهاند و او را به حال خویش رها کردهاند. شاعر از حسرت و عبرت در زندگیاش صحبت میکند و از بیاحترامی به خود ناراحت است. او در مییابد که دوستان فراموشش کردهاند و تنهایی را تجربه میکند. همچنین، به زحماتی که در زندگی متحمل شده، اشاره کرده و از سختیها مینالد. این شعر در نهایت به احساس گمگشتگی و فقدان اشاره دارد و ترس از فراموشی و نادیده گرفته شدن را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: زمانی بود که به خاطر عشق، از تمایلات دنیویام آزاد شدم و مرا از قفس زندگیم بیرون آوردند.
هوش مصنوعی: ما با خیال و آرزوهای بلند و زیبا زندگی میکردیم، اما ناگهان با واقعیت تلخی روبهرو شدیم که مانند یک موریانه از ما روبرویمان را خراب کرد.
هوش مصنوعی: برای یادگیری از حادثههای زندگی، من در دورانی پر از آشفتگی و اضطراب به شمارش نفسهایم پرداختم.
هوش مصنوعی: خون خشک من به اندازهای کم است که نمیتواند جریان داشته باشد. در نهایت، وقتی از پوست خارج شوم، صد بار مثل عذاب، دچار درد و رنج میشوم.
هوش مصنوعی: تصور به گونهای از خود بیخبر شد و در مسیر خود، نشانهایی از دیگران به جا گذاشت و رفت.
هوش مصنوعی: من به غباری که از ظلم روزگار بر من نشسته است، ناز میکنم، زیرا این غبار به خاطر محبت و مهربانی دادرسی است که به سراغم آمده است.
هوش مصنوعی: در جستجوی همه مسافران گمشده در این دشت، چه کار میتوان کرد؟ آنها بیبدن به دنبال قافلهای هستند.
هوش مصنوعی: شکایت من از فراموشکردن دوستانم نادرست است، زیرا از روی ادب قدم جلو گذاشتم، اما آنها مرا به فراموشی سپردند.
هوش مصنوعی: سخت کار کردهام و برای دنیا زحمت کشیدهام، بیدل، چه کار کردند که در نظر دیگران به چشم من نادیده آمدند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.