دل بال یاس زد نفس مغتنم نماند
منزل غبار سیل شد و جاده هم نماند
آرام خود نبود نصیب غبار ما
نومیدیای دگر که کنون تاب رم نماند
افسون حرص هم اثرش طاقتآزماست
آن مایه اشتهاکه توان خورد غم نماند
سعی امید بر چه علم دست و پا زند
کز سرنوشت جز نم خجلت رقم نماند
فرسود از تپش مژه در چشم و محو شد
آخربه مشق هرزه نگاهی قلم نماند
برگ سپند سوخته دود شرار نیست
آتش به طبع ساز زد و زپر و بم نماند
یاد شباب نیز به پیری ز یاد رفت
دوزخ به از دمی که حضور ارم نماند
پوچ است قامت خم و آرایش امل
پرچم کسی چه شانه زند چون علم نماند
شرمی مگر بریم به دریوزهٔ عرق
دریا دگر چه موج طرازد که نم نماند
یاران سراغ ما به غبار عدم کنید
رفتیم آنقدر که نشان قدم نماند
اکنون نشان ناوک آهیم، آه کو
پشتکمان شکست به حدیکه خم نماند
بیدل حساب وهم رها کن چه زندگیست
بسیار رفت از عدد عمر و کم نماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوعات ناامیدی و گذران زندگی میپردازد. شاعر از غفلت و بیتوجهی به زندگی و جوانی سخن میگوید و به شدت از گذر زمان و نابودی آرزوها و امیدها ابراز تاسف میکند. او به زوال تدریجی وجود و احساسات اشاره میکند و از اینکه جوانی و خوشیها به فراموشی سپرده شدهاند، ناراحت است. در نهایت، شاعر هشدار میدهد که باید زندگی را جدی گرفت و از کمبودها و نابودیها عبرت گرفت، زیرا زمان به سرعت میگذرد و نشانههای آن از بین میروند. در مجموع، این اشعار بیانگر اندوه و ناامیدی نسبت به زندگی و زمان است.
هوش مصنوعی: دل به یأس و ناامیدی دچار شد و دیگر فرصتی مناسب برای تنفس باقی نماند. خانه به دلایل نامساعد پر از غبار شده و راه و مسیر هم دیگر وجود ندارد.
هوش مصنوعی: آرامش نصیب ما نیست و غبار دلتنگی ما در حال افزایش است. ناامیدی دیگری به وجود آمده که دیگر تحمل و تاب این وضعیت را نداریم.
هوش مصنوعی: حرص و طمع به قدری سخت و خستهکننده است که باعث میشود انسان دائم در پی چیزهایی باشد که نمیتواند به دست بیاورد و در نهایت غم و نگرانیای برایش باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: تلاش برای امید چه فایدهای دارد، وقتی که از سرنوشت جز حسرت و ندامت چیزی باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: چشمش از تکرار حرکات مژه خسته شده و در پایان، تمام تمرکز و تلاشش برای نوشتن بیمعنا به پایان رسیده است.
هوش مصنوعی: برگ درخت سپند که سوخته، دیگر دودی از آن برنمیخیزد. آتش به طور طبیعی بر خود میزند، اما دیگر نه صدای زدن بر پَری باقی میماند و نه صدای بم.
هوش مصنوعی: یاد جوانی هم در پیری فراموش میشود. بهتر است در جهنم باشی تا لحظهای که در حضور بهشت نباشی.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که تزیینات ظاهری و زیباییهای نمایشی بیمعنا و بیارزش هستند، زمانی که چیزی واقعی و پایدار در میان نیست. در واقع، وقتی اصل و حقیقتی وجود ندارد، هر گونه زینت یا نمایش ظاهری نمیتواند تأثیرگذار باشد.
هوش مصنوعی: آیا شرمی وجود دارد که ما در دریا غرق شویم؟ در حالی که دیگر هیچ موجی نیست که رطوبتی باقی بگذارد.
هوش مصنوعی: دوستان، به یاد ما باشید و غمی که در غیابمان است را فراموش نکنید. ما آنچنان دور شدهایم که دیگر نشانهای از حضورمان باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: در حال حاضر، نشانه تیر گازباری ما به وضوح دیده میشود. آه ما به قدری قوی است که نتوانسته به کمان بازگردد و دیگر هیچ انعطافی در آن باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: بیدل، دیگر به خیالات و تصورات بیمورد فکر نکن و به زندگی واقعی بپرداز، چون عمر زیادی را از دست دادهای و زمان زیادی هم باقی نمانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نام و نشان به دهر ز اهل کرم نماند
رقت از محیط گوهر و در ابر نم نماند
از مردم زمانه مروت وداع کرد
با اهل روزگار به غیر از ستم نماند
از باد صبح غنچه دل وا نمی شود
[...]
رفتند دوستان و کم از بیش و کم نماند
روزم سیاه گشت و برم سایه هم نماند
چون صبح از آن سبب نفس سرد می کشم
کان صبح چهره چون نفس صبحدم نماند
با من ستم نمیکند ار یار من رواست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.