دل از غبارِ نفس زخمِ خفته در نمک است
ز موجِ پیرهن این محیط پر خسک است
بهارِ رنگِ جهان جلوهٔ خزان دارد
بقم درین چمن حادثاتِ اسپرک است
ز اهلِ صومعه اکراه نیست مستان را
که ترشروییِ زاهد به بزمِ می نمک است
ز عرضِ شیشه تهی نیست نسخهٔ تحقیق
تو آنچه کردهای از خویش انتخاب شک است
به عالمِ بشری غیرِ خودنمایی نیست
کسی که بگذرد از وهمِ خویشتن ملک است
قدِ خمیده کند تنپرست را هموار
مدارِ راسترویهای فیل بر کجک است
فزودهایم به وحدت ز شوخچشمیها
دمی که محو شد این صفر هر چه هست یک است
نظر به گردِ رهِ انتظار دوختهایم
به چشم دام سیاهی صید مردمک است
خطی به صفحهٔ دل بیخراشِ شوقِ تو نیست
ز روی بحر بهجز موج هر چه هست حک است
میام به ساغرِ دل نقلِ یاس میگردد
چو زخم قطرهٔ آبی که میخورم گزک است
دویی کجاست، ز نیرنگِ احولی بگذر
که یک نگاه میانِ دو چشم مشترک است
به اوجِ آگهیات نردبان نمیباید
نگاه تا مژه برداشتهست بر فلک است
اگر ز سوختگانی سوادِ فقر گزین
که شام چهرهٔ زرینِ شمع را محک است
دگر مپرس ز سامانِ بزمِ ما بیدل
ز شور اشک خود اینجا کباب را نمک است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر توصیفاتی عمیق و فلسفی از احساسات انسانی و واقعیتهای زندگی است. در این متن، شاعر به زخمهای روحی و غبار نفس اشاره میکند و همچنین به تضادهای طبیعی و عاطفی، مثل بهار و خزان. او از جذابیت می و میگساری، در مقابل زاهدی و خودپسندی نیز سخن میگوید و به وحدت و عشق اشاره میکند. در نهایت، شاعر به تضادها و دردها، و در عین حال به زیبایی و شوق زندگی اشاره دارد و بیان میکند که همه چیز در نهایت به یک حقیقت واحد بازمیگردد. در کل شعری است پر از تصویرسازی و تفکر عمیق درباره زندگی و روابط انسانی.
هوش مصنوعی: دل پر از غبار نفس است و زخمی که در نمک خوابیده، حالا به خاطر موجهای پیرهن، این محیط پر از خسی است.
هوش مصنوعی: بهار با رنگهای زیبا و زندهاش، مانند نمایشی از فصل خزان به نظر میرسد. در این باغ، اتفاقات و حوادثی مشابه با فصل پاییز در حال وقوع است.
هوش مصنوعی: مستان که اهل بزم و خوشگذرانی هستند، از زاهدانی که در صومعه زندگی میکنند و به طور جدی به دین و عبادت میپردازند، ترسی ندارند. زیرا رفتار عبوس و ترشروانه زاهدان در برابر نوشیدن شراب و لذت بردن از زندگی، برای مستان هیچ اهمیتی ندارد و نمیتواند مانع شادی آنها شود.
هوش مصنوعی: شیشهٔ عرض، نشاندهندهٔ حال و وضعیت فرد است و نسخهٔ تحقیق به معنای نتایج و برداشتها از آن است. آنچه که تو بهعنوان انتخاب خود از آن یاد میکنی، در واقع میتواند مشکوک باشد و نشاندهندهٔ عدم قطعیت است.
هوش مصنوعی: در دنیا، هیچ کس مانند کسی که از تصورات و خیالهای خودش فراتر میرود، وجود ندارد؛ او همانند یک ملک و فرشته است.
هوش مصنوعی: قد خمیده، نمیتواند همیشه به حالت درست و راست باشد، همانطور که بدن فیل بر روی کجک (محدودیت) نمیتواند همواره در حالت صحیح و راست قرار گیرد.
هوش مصنوعی: ما با بازیگوشیهایمان به وحدت افزودهایم، زیرا وقتی این صفر ناپدید شد، هر چیزی که باشد، فقط یک چیز است.
هوش مصنوعی: ما با دقت به گرد و غبار راه انتظار نگاه میکنیم و در چشمانمان، سایههای تاریک از مردمکهایی که در جستجوی محبت و نزدیک شدن به معشوق هستند، جلوهگر شده است.
هوش مصنوعی: هیچ نوشتهای بر دل مشتاق من به خاطر عشق تو وجود ندارد، جز امواجی که بر روی دریاست و هر چه دیگر هست، تنها نقش و حکاکی است.
هوش مصنوعی: من به هنگام نوشیدن، احساس میکنم که دل من در حال داستانگویی است؛ مانند زخمی که هر قطره آب برمیدارد، به نوعی نشانهای از درد و غصه است.
هوش مصنوعی: جایی برای دوگانگی وجود ندارد؛ از فریبهای دنیا بگذر، زیرا یک نگاه تنها در میان دو چشم مشترک حاصل میشود.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به بالاترین سطح آگاهی و دانایی، نیازی نیست که به ladder یا نردبان نگاه کنی، زیرا آنچه به آن دست مییابی، بالاتر از هر چیزی است که میتوانی تصور کنی.
هوش مصنوعی: اگر از کسانی که رنج فقر را چشیدهاند، چیزی بیاموزی، آن را میتوان به مانند شب که زیبا و درخشان است، در نظر گرفت و فهمید که زواید روشنایی واقعی در دل تاریکی وجود دارد.
هوش مصنوعی: دیگر از چیدمان و شرایط مهمانی ما نپرس، بیدل. غم و شور و اشک من، همچون نمکی است که به کباب جان میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز کعبتین دو چشم تو، ته نما دو یک است
به سنگ تفرقهاش لیک احتیاج تک است
نه انجم است که زینت فروز نه فلک است
که بر صحیفه افلاک، نقطه های شک است
تغافلی که به حال کسی بود مخصوص
هزار بار به از التفات مشترک است
حریف ناله نه ای، در گذر ز صحبت من
[...]
بهار شوخی او جشن تازه فلک است
شراب خوش مزه است و کباب (خوش نمک) است
ز یمن همت احباب مطلبی داریم
که گر به هیچ نسنجد (دو) صد هزار یک است
به حال ما نزند خنده گر کسی داند
[...]
بگویمت سخنی کاندر او نه جای اشک است
که هر که طاعت حق کرد افضل از ملک است
هر آنکه بندگی حق نکرد و سهل شمرد
به روز باز پسین، جایش اسفلین درک است
هر آنکه نیست به جانش شرار آتش عشق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.