شب از رویت سخنهایی بهار اندوده میگفتم
زگیسو هرکه میپرسید مشک سوده میگفتم
وفا در هیچ صورت نیست ننگ آلود کمظرفی
ز خود چون صفر اگر میکاستم افزوده میگفتم
خرابات حضورم گردش چشم که بود امشب
که من از هر چه میگفتم قدح پیموده میگفتم
گذشت از آسمان چون صبح گرد وحشتم اما
هنوز افسانهٔ بال قفس فرسوده میگفتم
ندامت هم نبود از چارهکاران سیهکاری
عبث با اشک درد دامن آلوده میگفتم
جنونکرد وگریبانها درید از بند بند من
دو روزی بیش ازین حرفیکه لب نگشوده میگفتم
ز غیرت فرصت ذوق طلب دامنکشید از من
به جرم آنکه حرف دست برهم سوده میگفتم
نواهای سپند من عبث داغ تپیدن شد
به حیرتگر نفس میسوختم آسوده میگفتم
گه از وحدت نفس راندم،گه ازکثرت جنون خواندم
شنیدن داشت هذیانیکه من نغنوده میگفتم
سخنها داشتم از دستگاه علم و فن بیدل
به خاموشی یقینم شدکه پر بیهوده میگفتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این ابیات، شاعر از احساسات عمیق و اندوهگین خود سخن میگوید. او به شب و زیباییهای آن اشاره میکند و از دلتنگی خود نسبت به عشق و وفا میگوید. ناامیدی و درد در کلامش مشهود است، زیرا به فقدان احساسات حقیقی و بیوفایی دیگران اشاره میکند. شاعر از بیتوجهی به احساسات خود و سرخوردگیاش میگوید و میافزاید که با وجود تمام زحمتها و دردهایی که متحمل شده، هنوز در درونش چیزهایی باقی مانده که درباره آنها سخن میگوید. او همچنین از خفقان و افکار جنونآلودش یاد میکند و در نهایت به پشیمانی از معانی بیفایدهای که بیان کرده، اشاره دارد.
هوش مصنوعی: در شب، هنگامی که به چهرهات نگاه میکردم، سخنانی لطیف و زیبا مانند بهار از زبانم میریخت. هر کس که از من میپرسید، به او میگفتم که بوی مشک میدهد، در حالی که در واقع به زیباییات اشاره داشتم.
هوش مصنوعی: وفا هیچگاه ننگین نیست و اگر من مثل عدد صفر از خودم کاسته بودم، میگفتم که افزودهام.
هوش مصنوعی: امشب، وقتی به جمعی که در خرابات هستند نگاه میکردم، متوجه شدم که حضورم در اینجا باعث میشود هر چه میگویم تحت تأثیر میباشد و گویی از هر چیزی که گفتم، تنها از شراب میگویم.
هوش مصنوعی: این بیت به احساس آزادی و رهایی از قید و بندها اشاره دارد. گویا شخص از حالت ترس و وحشت خود عبور کرده و به صبحی روشن و امیدبخش رسیده است، اما هنوز هم در ذهنش خاطرات و داستانهای مربوط به محدودیتها و فضاهای بسته را مرور میکند. احساس رهایی وجود دارد، اما آثار گذشته و ترسهای آن هنوز در خاطرش هست.
هوش مصنوعی: من از کسانی که به فکر چارهجویی هستند، پشیمان نیستم و با اشکهای دردناکم از کارهای بیثمر آنها شکایت میکنم.
هوش مصنوعی: دیوانگی کرده و در تلاش برای رهایی از بندها، لباسهای خود را پاره کردم. تنها دو روز است که در مورد موضوعی که هنوز دهان نگشوده بودم، صحبت میکنم.
هوش مصنوعی: بخاطر غیرت و حسد، فرصتی پیدا نکردم که از زیباییها لذت ببرم؛ چرا که به خاطر آنکه بعضی حرفها را بر زبان آورده بودم، از من دوری کردند.
هوش مصنوعی: نغمههای دلانگیز من بیفایده شده و دلم داغ تپش دارد. در حالی که به شگفتیها مینگریستم، به آرامش درونم میسوختم و به راحتی حرف میزدم.
هوش مصنوعی: گاهی از حالت وحدت و یکسانی دور شدم، و گاهی به خاطر کثرت و فراوانی دچار جنون شدم. در این حالت، هذیانی را میشنیدم که من در حال گفتن آن بودم.
هوش مصنوعی: من درباره علم و فن سخنهای زیادی داشتم، اما حالا به این نتیجه رسیدهام که در واقع بیفایده حرف میزدم و بهتر است سکوت کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.