سنگی چو گوهر، بستیم بر دل
از صبر دیدیم در بحر ساحل
رحمت گشودهست آغوش حاجات
درهاست اینجا مشتاق سایل
چون شمع ما را با عجز نازیست
سر بر هواییم تا پاست درگل
رسوایی و عشق، مستوری و حسن
مجنون و صحرا، لیلی و محمل
نی دهر بالید، نی خلق جوشید
چندانکه جستیم دل بود در دل
بیپا روانی، بیپر پریدن
این باغ رنگیست از خون بسمل
هر جا دمد صبح شبنمکمین است
چشمی به نمگیر، ای خنده مایل
گر مرد جاهی جا گرم کم کن
خواهد عرقکرد رخشت به منزل
چون سایه هر چند بر خاک سودیم
خط جبینها کم گشت زایل
یکسر چو تمثال حیران خویشم
با غیرکس نیست اینجا مقابل
شخص حبابم از ما چه آید
ضبط نفس هم اینجاست مشکل
ما و من خلق هذیان نواییست
از حق مپرسید مست است باطل
چون اشک رنگی بستیم آخر
خونها غرق شد از شرم قاتل
گفتم چه سازم با ربط هستی
آزاد طبعان گفتند بگسل
نی مطلبی بود، نی مدعایی
ما را به هر رنگکردند بیدل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ احساسات عمیق و متناقض انسان و جستجوی معانی زندگی است. شاعر با استفاده از تصاویری از عشق، صبر، و ناکامی به توصیف وضعیت روحی خود میپردازد. او به جنبههای مختلف وجود انسان اشاره میکند، از جمله عشق و رسوایی، سرگذشت عاشق و معشوق، و حسرتهای ناشی از جدایی. همچنین به تضاد بین واقعیت و خیال، و ارتباطات انسانی که گاه به بیدلی و گاه به آگاهی منجر میشود، اشاره میکند. در نهایت، شاعر از دشواریهای فهم هستی و گفتگو در مورد حق و باطل سخن میگوید و به اینکه در دنیای پر از پیچیدگیها، انسانها در تلاشند تا پاسخهایی برای سؤالات وجودی خود پیدا کنند.
هوش مصنوعی: ما سنگی با ارزش همچون جواهر بر دل خود قرار دادیم و از صبر، در دریا به ساحل رسیدیم.
هوش مصنوعی: رحمت و کمک خداوند به روی انسانها گشوده است و اینجا جایی است که افراد نیازمند با اشتیاق به درخواست کمک و نیازهای خود میپردازند.
هوش مصنوعی: ما همچون شمعی هستیم که با ناتوانی، نیازی به زیبایی ندارد و تا زمانی که در گل هستیم، سر بر آسمان داریم.
هوش مصنوعی: این بیت به بیان تضادها و احساسات عمیق عشق میپردازد. عشق میتواند باعث رسوایی و آشفتگی شود، و در عین حال میتواند زیبایی و جذابیت را نیز به همراه داشته باشد. مفاهیم مجنون و لیلی به عنوان نمادهای عاشقانه در این شعر به چشم میخورند، که نشاندهندهی عشقهای پرشور و در عین حال غمانگیز هستند. محمل نیز سمبلی از سفر و جستجو در دنیای عشق و احساسات است.
هوش مصنوعی: زمانه به ما روی خوش نشان نداد و مردم نیز سر و صدای زیادی نکردند؛ در این میان، هر چه تلاش کردیم، در عمق دل خود، عشق را جستوجو کردیم.
هوش مصنوعی: بدون پا، در حال حرکت هستی و بدون پر، در حال پرواز؛ این باغ زیبا و رنگارنگ، نتیجه خون حیوانی پاک شده است.
هوش مصنوعی: هر کجا که صبح سر میزند و شبنم روی زمین نشسته است، چشمانت را به جلو ببر و از زیباییها لذت ببر، ای که همیشه با لبخند به سمت خوشبختی میروی.
هوش مصنوعی: اگر کسی در مقام و موقعیتی قرار دارد، بهتر است به جای تلاش زیاد برای جلب توجه و محبوبیت، به آرامش و خونسردی خود ادامه دهد تا در نهایت به خواستههایش برسد.
هوش مصنوعی: هرچند مانند سایه بر زمین وجود داریم و به زندگی ادامه میدهیم، اما نشانههای جوانی و زیباییمان به تدریج در حال محو شدن است.
هوش مصنوعی: من کاملاً در حیرت و سردرگمی هستم و هیچ کس در اینجا نیست که با من باشد.
هوش مصنوعی: من مانند حبابی هستم که هر لحظه ممکن است بترکد و از آنجا که نفس کشیدن هم اینجا دشوار است، نشان میدهد که وضعیت من چندان پایدار نیست.
هوش مصنوعی: ما و من به معنای وجودهای غیر واقعی و خیال بافی هستند و نباید از حقیقت پرسش کرد، زیرا این خواستهها و دلخواستهها نتیجهای جز گمراهی ندارند و در واقع در مستی دلایل نادرست به سر میبردند.
هوش مصنوعی: وقتی که اشکهای ما رنگین شد، در نهایت خونها از شرم قاتل غرق شدند.
هوش مصنوعی: گفتم برای ارتباط با وجود آزاداندیشان چه باید کرد؟ آنها گفتند که باید این ارتباط را قطع کنی.
هوش مصنوعی: ما هیچ چیزی برای گفتن یا مدعی بودن نداریم، و به هر شکلی که خواستهاند ما را تغییر دادهاند و تحت تأثیر قرار دادهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.