شهیدان وفا را درس دیداری ست پنهانی
سواد حیرتی دارد بیاض چشم قربانی
جهانی رفته است از خویش در اندیشهٔ وهمی
سرابی هم نمیبینیم و کشتیهاست توفانی
نگه واری تأمل گر نمایی صرف اینگلشن
تماشا هرزه گردی دارد و غفلت تن آسانی
چو صبح از وضع امکان وحشتی داریم زین غافل
که هر کس گرد دامان خود است از دامن افشانی
حریف عرض رسوایی نهای فال تغافل زن
مژه پوشیدنتکم نیستگر خود را بپوشانی
به چشم خلق آدم باش اگر گاو و خری داری
که از کج بینی این قوم بر عکس است انسانی
دهان گفتگو را خاتم مهر خموشی کن
اگر داری به ملک عافیت ذوق سلیمانی
به یک دم خامشی نتوان ز کلفتها برون جستن
نفس را آب کن چندان که گرد خویش بنشانی
جداگردیدن از خود هر قدر باشد غنیمت دان
همهگر عکس توست آن بهکه از آیینه نستانی
مبادا همت از تحصیل حاصل منفعل گردد
مرو تا میتوانی جز پیکاری که نتوانی
زپیراهن برونآ تا ببینی دستگاه خود
حباب آیینهٔ دریاست از تشریف عریانی
خموشی بست اگر راه لب خجلت نوای من
عرق خواهد رهی واکردن از دیوار پیشانی
نگه کافیست بیدل نالهٔ زنجیر تصوبرم
زبان جوهر آیینه کم لافد ز حیرانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به موضوعات عمیق انسانی و معنوی میپردازد. او به وفاداری شهیدان اشاره میکند و از حیرت و شگفتی چشم قربانیان میگوید. جهان در اندیشه توهماتی به سر میبرد و هیچ سرابی دیده نمیشود. شاعر تأکید میکند که باید به گلشن زندگی نگاه عمیقتری داشته باشیم و از غفلت و تنآسانی پرهیز کنیم. ما باید از وضع موجود وحشت کنیم و به تدبیر خویش بپردازیم. در ادامه، شاعر به موضوع خموشی و خودپوشی اشاره میکند و میگوید که باید به حقیقت خود پی ببریم و از خودخواهی فاصله بگیریم. او هشدار میدهد که همت را از تحصیل بدون هدف کم نکنیم و باید به واقعیت زندگی توجه کنیم. در نهایت، شاعر میگوید که خاموشی کلمات و نالهها بازتابی از درون ماست و به روشن شدن حقیقت خود نیاز داریم.
هوش مصنوعی: شهیدان وفا، درسِ ملاقاتهای پنهانی را آموختهاند و چشمانِ قربانی، تجربههای شگفتی را در خود دارد.
هوش مصنوعی: دنیایی که در آن زندگی میکنیم از خویش دور شده است و در فکر توهمات خود هستیم. نه حتی نشانی از امید و آرزو میبینیم و قایقها در طوفانی قرار دارند.
هوش مصنوعی: اگر به زیباییهای این گلستان نگاهی عمیق و تأملگرانه بیندازید، متوجه خواهید شد که هر کسی که فقط برای تماشا آمده، دچار گمگشتگی و سهلانگاری شده است.
هوش مصنوعی: زمانی که صبح فرا میرسد، از شرایط موجود دلهره داریم، در حالی که غافل از این هستیم که هر کس به نوعی با دامان خود و کارهایش در زندگی در ارتباط است و تاثیراتش را بر دیگران میگذارد.
هوش مصنوعی: تو با چشمان خودت سعی کن خودت را پنهان کنی، اما بدان که نمیتوانی منافقانه از رسوایی بگریزی. دیگران خوب میدانند که تو چه میکنی و حتی اگر خود را بپوشانی، باز هم به خوبی محکوم به شناخته شدن هستی.
هوش مصنوعی: اگر شما از نظر دیگران به چشم جامعه نگاه کنید، به مانند انسانی باشید که در ظاهر مانند گاو و خر به نظر میرسید، زیرا این مردم، به دلیل دیدگاه محدودشان، همواره بر اساس ظواهر قضاوت میکنند.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی در زندگی خوشبخت و آرام باشی، زبان خود را خاموش کن و از صحبتهای بیمورد پرهیز کن.
هوش مصنوعی: برای لحظهای سکوت نمیتوان از دست مشکلات رهایی پیدا کرد؛ باید به نفس خود آرامش ببخشی و تا جایی که ممکن است، از فشارها و موانع دور کنی.
هوش مصنوعی: هر چقدر هم که از خودت فاصله بگیری، باید این را غنیمت بشماری که تصویر تو در آینه وجود دارد. این بهتر است از اینکه به خودت اجازه دهی که از این تصویر فاصله بگیری.
هوش مصنوعی: هرگز نگذار که تلاش تو در کسب دستاوردها کاهش یابد. تا زمانی که میتوانی، فقط به دنبال کارهایی برو که از عهدهاش برمیآیی.
هوش مصنوعی: از لایههای پیراهن که عبور کنی، میتوانی مشاهده کنی که وجود تو مانند حبابی در آیینهٔ دریاست که به خاطر عریانیات به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: اگر زبانم از خجالت بند بیفتد و نتوانم سخن بگویم، چهرهام از شوق و عرق خواهد کرد، و این نشاندهندهی احساسات عمیق من خواهد بود.
هوش مصنوعی: نگاه کردن کافی است، ای بیدل، تا صدای زنجیر درونم را بشنوی. تصور من همچون زبانِ جوهرِ آینه است و دیگر نمیتوانم از حیرت و سردرگمیام سخن بگویم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ازو بی اندهی بگزین و شادی با تن آسانی
به تیمار جهان دل را چرا باید که بخسانی؟
ایا خوشتر ز جان و دل! همه رنج دل و جانی
به رنج تن شدم خرسند اگر دل را نرنجانی
شود بی جان تنم یکسر چو تو لختی بیازاری
تن از آزار جان پیچد تنم را زین قبل جانی؟
اگر چه جانی از انسی همیشه بر حذر باشد
[...]
نگارا ماه گردونی سوارا سرو بستانی
دل از دست خردمندان به ماه و سرو بستانی
اگر گردون بود مرکب به طلعت ماه گردونی
وگر بستان بود مجلس به قامت سرو بستانی
به آن زلفین شورانگیز مشک اندوده زنجیری
[...]
مسلمانان مسلمانان مسلمانی مسلمانی
ازین آیین بیدینان پشیمانی پشیمانی
مسلمانی کنون اسمیست بر عرفی و عاداتی
دریغا کو مسلمانی دریغا کو مسلمانی
فرو شد آفتاب دین برآمد روز بیدینان
[...]
زهی جاهت فریدونی ، زهی ملکت سلیمانی
به عون تو مسلم شد ز هر آفت مسلمانی
غلط گفتم ، خطا کردم، کجا آید به چشم اندر
تو را جاه فریدونی، تو را ملک سلیمانی؟
نجوید دهر جز از رسم تو آثار فرخنده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.