جز ستم بر دل ناکام نکردهست نفس
خون شد آیینه و آرام نکردهست نفس
یک نگینوار در این کوه چه سنگ و چه عقیق
نتوان یافت که بدنام نکردهست نفس
زندگی سیر بهارست چه پست و چه بلند
این هوا وقف لب بام نکردهست نفس
زین قدر هستی مینا شکن وهم حباب
بادهای نیست که در جام نکردهست نفس
فرصت چیدن و واچیدن خلق اینهمه نیست
کار ما بیخبران خام نکردهست نفس
تابع ضبط عنان نیست جنونتازی شوق
تا می از شیشه گران وام نکردهست نفس
رفت آیینه و هنگامهٔ زنگار بجاست
صبح ما را چقدر شام نکردهست نفس
غیر فرصت که در این بزم نوای عنقاست
مژدهای نیست که پیغام نکردهست نفس
که شود غیر عدم ضامن جمعیت ما
خویش را نیز به خود رام نکردهست نفس
معنی اینجا همه لفظ است، مضامین همه خط
آن چه عنقاست که در دام نکردهست نفس
هر دو عالم به غبار در دل یافتهاند
بیدل اینجا عبث ابرام نکردهست نفس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات عمیق و رنجهای انسانی میپردازد. شاعر به طور ضمنی به ناکامیها، ستمها و محدودیتهای زندگی اشاره میکند و نشان میدهد که نفس انسان، با وجود تمامی مشکلات، همواره در جستجوی آرامش و حقیقت است. او با استفاده از تمثیلهایی چون سنگ و عقیق، به سختیهای موجود در زندگی اشاره میکند و میگوید که انسان در این بزم زندگی، حتی فرصتی برای شاد بودن نیز ندارد. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که تمام تلاشها و آرزوها وابسته به نفس است و هیچ چیز جز عدم نمیتواند برای او ضمانتی فراهم کند. در کل، این شعر به بررسی تناقضات زندگی و جستجوی معنا در میان رنج و ناکامیها میپردازد.
هوش مصنوعی: نفس انسان جز درد و رنج بر دل ناامید کاری نکرده است؛ خون در دل شده و آرامش را از او گرفته است.
هوش مصنوعی: در این کوه، هیچ گوهر یا سنگ قیمتی وجود ندارد که نتواند آبرو و اعتبار خود را با نفس و رفتار انسانها خراب کند.
هوش مصنوعی: زندگی مانند بهاری است که شامل لحظات خوب و بد میشود. در این هوا، حتی تنفس هم در کنار روزی که به پایان میرسد، بیوقفه ادامه دارد.
هوش مصنوعی: در این دنیا، هیچ چیز به اندازه مینا و حباب باده ارزش ندارد؛ هیچ نوشیدنی ای وجود ندارد که نفس، در آن جام نشده باشد.
هوش مصنوعی: این دنیا فرصتی برای برداشت و استفاده از فرصتهای زندگی است، اما ما که نمیدانیم و به غفلت گذراندهایم، نتوانستهایم از این فرصتها به خوبی بهرهبرداری کنیم.
هوش مصنوعی: عشق و شور و شوق به قدری قوی است که نمیتوان آن را کنترل کرد؛ تا زمانی که نفس و حیات خود را از چیزهای گرانقیمت و ارزشمند نگرفتهام، نمیتوانم از این حالت خارج شوم.
هوش مصنوعی: آیینه رفت و حال زنگار به جای خود باقی مانده است. صبح ما چقدر تحت تأثیر شب قرار گرفته و نفس ما را از روزمرگیها دور کرده است.
هوش مصنوعی: در این جمع خوش و شاداب، جز فرصتی برای الطاف و زیباییها چیز دیگری نیست و نفس هیچ پیغامی نداد که بخواهد خبر خوشی را بیاورد.
هوش مصنوعی: غیر از عدم، هیچ چیزی نمیتواند از ما حمایت کند و نفس ما نیز نتوانسته است خود را به دست آورد و آرام کند.
هوش مصنوعی: در اینجا تنها کلمات و واژهها وجود دارند و معانی عمیق آنها در حقیقت در ورای لفظ نهان است. مانند پرندهای افسانهای که هرگز به دام نیفتاده و آزاد است؛ در حالی که ما تنها سطح کلمات را میبینیم و از عمق مفاهیم غافل میمانیم.
هوش مصنوعی: هر دو جهان در دل خود غبار را احساس کردهاند، بیدل. در اینجا نفس، بیهوده فریاد و اصرار نکرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.