امروز بعد عمری دلدار یاد ما کرد
شرم تغافل آخر حق وفا ادا کرد
خاک رهیم ما را آسان نمیتوان دید
مژگان خمید تا چشم آهنگ پیش پا کرد
گرد بساط تسلیم در عجز نازها داشت
پرواز خود سریها زان دامنم جدا کرد
یا رب که خشک گردد مانند شانه دستش
مشاطهایکه دل را از طرهء تو واکرد
فطرت ز خلق می خواست آثار قابلیت
جز دردسر نبودیم ما را به ما رها کرد
غرق نم جبینم از خجلت تعین
کار هزار توفان این یک عرق حیا کرد
گفتیم شخص هستی نازی به شوخی آرد
تمثال جلوهگر شد آیینه خندهها کرد
دانش جنون شد اما نگشود رمز تحقیق
بند قبال نازی پیراهنم قباکرد
در عقدهٔ تعلق فرسوده بود فطرت
ازخودگسستن آخر این رشته را رساکرد
ای وهم غیر ما را معذور دار و بگذر
دلخانهایستکانجا نتوان به زور جاکرد
رستن ز قلزم وهم از سرگذشتنی داشت
یاس اینکدو به خود بست تا زندگی شناکرد
دست ترحمکیست مژگان بیدل ما
بر هرکه چشم واشد پیش از نگه دعا کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از یاد دلدار و محبت او سخن میگوید. او توصیف میکند که چگونه دلدار پس از مدتی طولانی به یاد آنها افتاده و این احساس شرم و خجلت را در او ایجاد کرده است. شاعر به زحمت و عجز خود در برابر ناز و عشوههای دلدار اشاره میکند و از زیباییها و پیچیدگیهای عشق میگوید. همچنین، او از کمبود خود و دردهای ناشی از عشق سخن میگوید و تلاش میکند از خیال و وهم رها شود. در پایان، شاعر از دستوپنجه نرم کردن با احساسات خود و جستجوی یک دل آرام خبر میدهد.
هوش مصنوعی: امروز، پس از مدتها، محبوب ما به یاد ما افتاد و در نهایت به گزافگوییهای خود پایان داد و وفاداریاش را نشان داد.
هوش مصنوعی: ما در خاک قرار داریم و به راحتی دیده نمیشویم. وقتی که مژگانمان خم میشود، چشممان به سمت جلو نگاه میکند.
هوش مصنوعی: در حالی که تسلیم و ناتوانی بر من چنبره زده بود، پرواز سرکشیهایم مرا از دامن ناز و لطافت جدا ساخت.
هوش مصنوعی: خدایا، آیا ممکن است دست او که مانند شانهای خشک شده، همچون آرایشگری باشد که دل را از موهای تو رها کند؟
هوش مصنوعی: طبیعت از آدمی خواسته بود که نشانههای توانایی خود را نشان دهد، اما ما جز دردسر و مشکل چیزی برای ارائه نداشتیم و در پایان، طبیعت ما را رها کرد.
هوش مصنوعی: از شرم و خجالت، پیشانیام عرق کرده است. این یک عرق حیا کافی است تا همه هیاهوها و مشکلاتی که در زندگیام وجود دارد را نشان دهد.
هوش مصنوعی: ما گفتیم که وجود تو برای ما دلپذیر است و به شوخی چهرهای از خود را نشان میدهی، مانند آینه که خندهها و زیباییها را منعکس میکند.
هوش مصنوعی: عقل و دانش به حدی رسید که به جنون تبدیل شد، اما هنوز نتوانست راز تحقیق را پیدا کند و به حقیقت دست یابد؛ مانند اینکه لباس نازکی بر تن دارم که هیچ کدام از رازهای من را پوشش نمیدهد.
هوش مصنوعی: فطرت انسان به خاطر وابستگیها و گرایشهایش خسته و فرسوده شده بود و در نهایت این وابستگیها را رها کرد.
هوش مصنوعی: ای خیالهایی که از ما دور هستید، لطفاً ما را ببخشید و به راه خود ادامه دهید. دل ما مکانی است که در آن نمیتوان با زور و فشار جا باز کرد.
هوش مصنوعی: یاس، برای فرار از تنگنای ابهام، از تجربههای گذشته خود بهره برد و به این نتیجه رسید که باید به خودش بیاید و زندگیاش را با توانمندی دنبال کند.
هوش مصنوعی: دست محبت و رحمت کیست که در برابر چشمان ما، که به اشک میافتند، دعای خیر نکند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا زلف تو دلم را پا بستهٔ بلا کرد
سرو قدت به شوخی صد فتنه در هوا کرد
روزی که عاشقان را تقسیم رزق کردند
رخسار زرد و غم را عشق تو زآن ما کرد
تنها سگ درت را من نیستم دعاگو
[...]
آمد شبی خیالش در صدر سینه جا کرد
در مسجد خرابی بتخانهای بنا کرد
از دل ببرد صبر و از جان گرفت آرام
از سر ربود هوش و در سینه کارها کرد
حرفی ز عشقم آموخت ز آن آتشی بر افروخت
[...]
چشم سیاه مستت با ما ببین چه ها کرد
با یک نگه دل و دین از دست ما رها کرد
یک بوسه خون بها کرد لعل لبش ندانم
گر دشمنی به دل داشت این دوستی چرا کرد؟
با هر نگاه و نازم صد بار کشت و خون ریخت
[...]
ای یوسف عزیزم گرگ اجل چها کرد
از من ترا جدا کرد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.