گنجور

 
بیدل دهلوی

باز بیتابانه ایجاد نوایی می‌کنم

مطلب دیگر نمی‌دانم دعایی می‌کنم

مدعای صبح زین باغ امتحان فرصت است

تا نفس پر می‌زند کسب هوایی می‌کنم

ناامید عالم اقبال نتوان زیستن

استخوان نذر مدارای همایی می‌کنم

دامن دیگر نمی‌یابم درین حرمان ‌سرا

عذر بیکاری‌ست بیعت با حنایی می‌کنم

چون نفس کارم به تعمیر دل افتاده‌ست لیک

طرح بنیادی ز آب و گل جدایی می‌کنم

زور بازوی توکٌل ناخدای دیگر است

بی‌غم ساحل درین دریا شنایی می‌کنم

هر کجا باشم درین وحشت دلیل کاروان

جاده‌ها را محمل بانگ درایی می‌کنم

کو جوانی تا توانم عذر طاقت خواستن

پیرگشتم خدمت قد دوتایی می‌کنم

پیش یارانم دل بی‌آرزو شرمنده کرد

جام خالی ‌گر قبول افتد حیایی می‌کنم

از تصنع ننگ دارم ورنه من همچون سحر

می‌درم جیبی دماغ دلگشایی می‌کنم

یک سر مو گر برون آیم ز فکر نیستی

یا قیامت می‌نمایم یا بلایی می‌کنم

ما و من بیدل تعلق باف شغل زندگی‌ست

رشته‌ها می‌تابم و بند قبایی می‌کنم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سیف فرغانی

بندهٔ عشقِ توام زآن پادشایی می‌کنم

دولتی دارم که در کویت گدایی می‌کنم

خسرو ملک جهانی تو از آن فرهادوار

من به شیرین سخن خسروسِتایی می‌کنم

از پی سلطان حسنت تا بگیرد شرق و غرب

[...]

سلمان ساوجی

تا که در دریای مدحت آشنایی می‌کنم

هر چه نه مداحی توست آن ریایی می‌کنم

آرزوی مدحتت داریم و در بحری چنان

با چنین طبعی نه آخر بی حیایی می‌کنم

تا مگر خود را به منزل در رسانم از درت

[...]

اسیری لاهیجی

در طریقت رهروان را رهنمایی می‌کنم

در حقیقت عارفان را پیشوایی می‌کنم

گر شدم بیگانه از جان و جهان در عشق او

لیک با جانان همیشه آشنایی می‌کنم

گرچه در صورت گدا و رند و قلاش آمدم

[...]

صائب تبریزی

نیست ناخن در کف و مشکل‌گشایی می‌کنم

کار عالم را به این بی‌دست و پایی می‌کنم

نیست مانند سپند از سوختن فریاد من

دور گردان را به آتش رهنمایی می‌کنم

سلیم تهرانی

جام می در کف ز کوی او جدایی می‌کنم

بر سر خود خاک با دست حنایی می‌کنم

گر به سامان جهان، وصلش به من سودا کنند

آنچه دارم می‌دهم، دیگر گدایی می‌کنم

ارغوان گل می‌کند در باغ ما از زعفران

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه