گنجور

 
بیدل دهلوی

جفا جویی که من دارم هوای تیر مژگانش‌

بود چون شبنم‌ گل دلنشین هر زخم پیکانش

به یاد جلوه‌ات‌ گر دیده مژگان می‌نهد بر هم

به جز حیرت نمی‌باشد چراغ زیر دامانش

جنون‌ کن تا دلت آیینهٔ نشو و نما گردد

که بختی سبز دارد دانه در چاک گریبانش

تغافل صرفهٔ توست از مدارای فلک مگذر

که این جا میزبان سیر است از پهلوی مهمانش

علاج سختی ایام صبری تند می‌خواهد.

درشتی‌ گر کند سنگت مقابل کن به سندانش

به ترک وهم‌ گفتی التفات این و آن تاکی

غباری کز دل آوردی برون در دیده منشانش

جهانی را به حسرت سوخت این دنیای بیحاصل

چه یاقوت وکدامین لعل‌، آتش در بدخشانش

نفس غیر از پیام داغ دل دیگر چه می‌آرد

به مکتوبی‌که دارد آتش و دود است عنوانش

غرور اندیشه‌ای تا کی خیال بندگی پختن

تو در جیب آدمی داری که پرورده‌ست شیطانش

ادب ابرام را هم در نظر هموار می‌سازد

به خشکی نیست مکروه ازسریشم وضع چسبانش

جهان هر چند در چشمت بساط ناز می‌چیند

تو بیرون ریز چون اشک از فشردنهای مژگانش

چمنزار جراحت بیدل از تیرش دلی دارم

که حسرت غنچه می‌بندد بقدر یاد پیکانش

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
ناصرخسرو

چه بود این چرخ گردان را که دیگر گشت سامانش؟

به بستان جامهٔ زربفت بدریدند خوبانش

منقش جامه‌هاشان را که‌شان پوشید فروردین

فرو شست از نگار و نقش ماه مهر و آبانش

همانا با خزان گل را به بستان عهد و پیمان بود

[...]

قطران تبریزی

نبرده بوالحسن کافاق آباد است ز احسانش

علی کز همت عالی بزیبد تخت کیوانش

چو اندر بزم بنشیند همی ماه سما دانش

چو اندر صف بخواهد کین همی پیل دمان خوانش

نیاید روز کوشیدن برابر چرخ و کیوانش

[...]

مسعود سعد سلمان

سخا زریست کز همت زند رای تو بر سنگش

سخن نظمی است کز معنی دهد رای تو سامانش

ازین اندک هنر خاطر همی امید بگسستم

چو در مدح تو پیوستم هنر دیدم فراوانش

مرا دانی که آن باید که هر کو نیک شعر آید

[...]

امیر معزی

همی جویم نگاری را که دارم چون دل و جانش

همی خواهم که یک ساعت توانم دیدن آسانش

اگر پیمان کند با من منم در خط پیمانش

وگر فرمان دهد بر من منم در بند فرمانش

نهاد اندر سرم ابری که پیدا نیست بارانش

[...]

سنایی

دلم برد آن دلارامی که در چاه زنخدانش

هزاران یوسف مصرست پیدا در گریبانش

پریرویی که چون دیوست بر رخسار زلفینش

زره مویی که چون تیرست بر عشاق مژگانش

به یک دم می‌کند زنده چو عیسی مرده را زان لب

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه