گنجور

 
بیدل دهلوی

گر به این واماندگی مطلق عنان خواهم شدن

گام اول در رهت سنگ نشان خواهم شدن

جبههٔ من درکمین سجده‌ای فرسوده است

عالمی را قبله‌ام‌گر آستان خواهم شدن

اینقدر کز خود به فکر جستجویت رفته‌ام

گر نگردم بی‌نشان عنقا نشان خواهم شدن

خاکساری نیست آن تخمی‌که پا مالش‌کنند

با زمینی‌ گر بسازم آسمان خواهم شدن

غیر جیب بیخودی خلوتگه آرام نیست

در شکست رنگ چون آتش نهان خواهم شدن

اشک مجنونم تسلی در مزاجم تهمتی‌ست

از چکیدن گر فرو ماندم روان خواهم شدن

آتش یاقوت من خاموش روشن‌کرده‌اند

از تکلف تا کجا صاحب زمان خواهم شدن

با چنین ضعفی‌که سازش‌ جزشکست رنگ نیست

گر به‌ گردون هم برآیم‌ کهکشان خواهم شدن

خشک بردارید ازین دریاگلیم ابر من

یک عرق‌ گر نم‌ کشم صد دل‌ گران خواهم شدن

با همه افسردگی بیدل چو آواز جرس

گر روم از خود دلیل‌ کاروان خواهم شدن

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
بیدل دهلوی

همعنان آهم آشوب جهان خواهم شدن

پیرو اشکم محیط بیکران خواهم شدن

دل ز نیرنگ تغافل‌های او مأیوس نیست

ناز می‌گویدکه آخر مهربان خواهم شدن

چون سحر زخمم سفارشنامهٔ گلزار اوست

[...]

غالب دهلوی

طاق شد طاقت ز عشقت بر کران خواهم شدن

مهربان شو ور نه بر خود مهربان خواهم شدن

خار و خس هرگه در آتش سوخت آتش می شود

مردم از ذوق لبت چندان که جان خواهم شدن

در تبند از تاب رشک طاقت نظاره ام

[...]

طغرل احراری

در غم عشق تو آخر ناتوان خواهم شدن

عاقبت در خاک چون تیر کمان خواهم شدن

عاشقان را خاکساری رتبه آزادگیست

زیر پای توسنت چون پرنیان خواهم شدن

وامکن بیجا متاع ظلم در دکان دهر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه