گنجور

 
بیدل دهلوی

چو شمع از عضو عضوم آگهی سرشار می‌گردد

به هرجا پا زنم آیینه‌ای بیدار می‌گردد

ندارد نالهٔ من احتیاج لب گشودن‌ها

دو انگشتی که از هم واکنم منقار می‌گردد

چو موج‌گوهر از جمعیت حالم چه می‌یرسی

جنونها می کنم تا لغزشی هموار می‌گردد

به رنگ شعلهٔ جواله ربطی با وفا دارم

که گر رنگی به گردش آورم زنار می‌گردد

کف پای حنابند که شورانید خاکم را

که دست قدرت از تخمیر آن بیکار می‌گردد

گل رنگی که من می‌پرورم در جیب امیدش

چمن می‌بالد و برگرد آن دستار می‌گردد

دماغ باده از سیر چمن مستغنی‌اش دارد

ز یک ساغرکه بر سر می‌کشدگلزار می‌گردد

ز اقبال جهان بگذر مباد از شوق وامانی

درین عبرت‌سرا پیش آمدن دیوار می‌گردد

مجین‌بر خویش‌چندانی‌که‌فطرت‌باجون‌جوشد

بنا چون پر بلند افتد سر معمار می‌گردد

فلک کز نارساییها گم است آغاز و انجامش

به یک پاگرد پای خفته چون پرگار می‌گردد

تلاش رزق داری دست بر هم سوده سامان کن

در این ویرانه زین دست آسیا بسیار می‌گردد

به عرض احتیاج آزار طبع‌کس مده بیدل

نفس چون با غرض جوشید گفتن بار می‌گردد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
بیدل دهلوی

همین شعر » بیت ۱

چو شمع از عضو عضوم آگهی سرشار می‌گردد

به هرجا پا زنم آیینه‌ای بیدار می‌گردد

طغرل احراری

شدم پروانه این مصرع بیدل ازآن طغرل

چو شمع از عضو عضوم آگهی سرشار می‌گردد

امیرخسرو دهلوی

همه شب در دلم آن کافر خونخوار می‌گردد

حریر بسترم در زیر پهلو خار می‌گردد

سرم را خاک خواهی دیدن اندر کوی او روزی

که دیوانه دلم گرد بلا بسیار می‌گردد

مشو رنجه به تیر افگندن، ای ترک کمان‌ابرو

[...]

ناصر بخارایی

صبا افتان و خیزان گرد گل بسیار می‌گردد

ضعیف است از دویدن دم به دم بیمار می‌گردد

چنان ضیق النفس دارد که گر سرعت کند در ره

بر او از ناتوانی دم زدن دشوار می‌گردد

مگر او را ز اقبال سلیمان است این دولت

[...]

جامی

کسی کو شب به بالین من بیمار می‌گردد

دلش از ناله‌های زار من افگار می‌گردد

غم من خور خدا را پیشتر زان دم که گویندت

فلان دیوانه گشته گرد هر بازار می‌گردد

رخت بنما که بر من جان سپردن در دم آخر

[...]

صائب تبریزی

نسیم نوبهاران بر دماغم بار می‌گردد

گل بی‌خار در پیراهن من خار می‌گردد

تن خاکی نگیرد پیش راه پاکدامانان

که در بر روی یوسف باز از دیوار می‌گردد

نهد احسان ساقی تاج لعل از باده‌اش بر سر

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سلیم تهرانی

چو آیینه خیالش در دلم بسیار می‌گردد

تَذَرْوی در میان سبزهٔ زنگار می‌گردد

رهی می‌باشد از دل‌ها به سوی یکدگر، اما

اگر آید غباری در میان دیوار می‌گردد

اگر داری درشتی در مزاج خویش، عاشق شو

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه