گنجور

 
بیدل دهلوی

گل نشو و نما چندان شکست یأس چید از من

که رنگ خامهٔ نقاش هم دامن کشید از من

بهار حیرتم از رنگ آثارم چه می‌پرسی

مقابل شد هزار آیینه و چیزی ندید از من

یقینها نقش بندم ‌گر به عرض شبهه پردازم

درین صحرا سیاهی هم نمی‌گردد سپید از من

چو شمع از انفعال سجدهٔ این آستان داغم

جبین چندان که‌ گل ‌کردم عرق‌ کرد و چکید از من

درین محفل به حدی انتظار آگهی بردم

که پیغام وصال او به‌ گوش من رسید از من

چو مژگان‌ کز خمیدن می‌کند ساز نگه باطل

قد پیری به طومار هوس‌ها خط کشید از من

به یاد گفت‌وگو ناقدردان مدعا رفتم

بهاری داشتم اما تأمل ‌گل نچید از من

به یاد جلوه‌ات مرهون حسرت دارم آغوشی

که هر جا حیرتی‌ گل ‌کرد مژگان آفرید از من

تپیدم‌، ناله کردم‌، داغ گشتم‌، خاک گردیدم

وفا افسانه‌ها دارد که می‌باید شنید از من

به مردن هم چه امکانست مژگانم بهم آید

محبت خواب راحت برد چون خون شهید از من

تمیز وحشت فرصت ندارم لیک می‌دانم

که هر مژگان زدن چیزی دراین صحرا رمید از من

شکست دل نشد بیدل ‌کفیل نالهٔ دردی

نفس در موی چینی نقبها زد تا دمید از من

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
بابافغانی

بمن هر کس که روزی یار شد دامن کشید از من

که جز درد و بلای عاشقی چیزی ندید از من

بود بر هر سر ره دردمندی واقف حالم

که در عشق و جنون بر هر دلی دردی رسید از من

نگردد رام اگر چون سگ دهم جان در وفاداری

[...]

میلی

محبت ز اضطراب دل، پشیمانی کشید از من

گر از من راست پرسی، عشق روز خوش ندید از من

رضی‌الدین آرتیمانی

مه نامهربانم بی‌گنه دامن کشید از من

چه بد کردم، چه بد رفتم، چه بد گفتم چه دید از من

سخن میرفت از بیگانگان، از خویشتن رفتم

باین ترتیب درس آشنائی را شنید از من

بخود بیگانه‌تر امروز دیدم آن ستمگر را

[...]

نظیری نیشابوری

بسی الطاف و احسان کرد حیرانم چه دید از من

گلم را خود سرشت و عشق خود را آفرید از من

عنایت‌های پنهانیش را گویم معاذالله

به جز از دیگری یوسف که نتوانی خرید از من

خیال او لبالب کرد بیرون و درونم را

[...]

عرفی

خوش آن ساعت که می رفتی و طاقت می رمید از من

تغافل از تو می بارید و حسرت می چکید ازمن

خوش آن ساعت که هرگز بر مراد ما نبود، اما

نصیحت های بی تابانه گاهی می شنید از من

خوش آن غیرت که می افزود بیدادش اگر گاهی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه