دارد از ضبط نفس طبع هوس پرور چه حظ
جز گرفتاری ز تاب رشته با گوهر چه حظ
داغ محرومی همان بند غرور سروریست
شمع را غیر از غم جانکاهی از افسر چه حظ
در هوای برگ گل شبنم عبث خون میخورد
خواب چون نبود نصیب دیده از بستر چه حظ
گریهات رنگی نبست از دیدهٔ حیران چه سود
بی می از کیفیت خمیازهٔ ساغر چه حظ
کسب دانش سینهٔ خود را به ناخن کندن است
میکنند آیینه های ساده از جوهر چه حظ
ظلم بر ابله ز منع کامرانیها مکن
غیر جوع و شهوت از دنیا بهگاو و خر چه حظ
رغبت و نفرت بهشت و دوزخ انشا میکند
تشنگی میباید اینجا ورنه از کوثر چه حظ
دادهایم از حاصل اسباب جمعیت به باد
مرغ ما را جز پریشانی ز بال و پر چه حظ
ای که میخواهی چراغ محفل امکان شوی
غیر ازین کز دیده ات آتش چکد دیگر چه حظ
لذت دنیا نمیارزد به تلخیهای مرگ
کام زهر اندودهای ترغیبت از شکر چه حظ
جام قسمت بر تلاش جستجو موقوف نیست
از نصیب خضر جز حسرت به اسکندر چه حظ
چون کمان می بایدت با گوشهٔ تسلیم ساخت
خانهدار وهم را از فکر بام و در چه حظ
حسن بیرنگی اثر پیرایهٔ تمثال نیست
گر کنی آیینه از خورشید روشنتر چه حظ
بیدل از ژولیده مویی طبع مجنون ترا
گر نباشد دود سودای کسی در سر چه حظ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ابراز ناامیدی و تردید در لذتهای دنیوی میپردازد. شاعر به بررسی مفاهیم مختلف زندگی، مانند عشق، دانش، و سعادت میپردازد و نشان میدهد که این لذتها در نهایت بیفایده و بدون ارزش واقعی هستند. در واقع، او به این نتیجه میرسد که بسیاری از چیزهایی که انسانها به دنبال آن هستند، در واقع تنها آفت و گرفتاری هستند و به جای خوشبختی، تنها درد و رنج را به همراه میآورند. همچنین، سوالاتی در مورد معنای واقعی زندگی و ارزش تلاشها و آرزوها مطرح میشود. شاعر از تضاد بین زیباییهای ظاهری و واقعیات تلخ زندگی صحبت میکند و بر این نکته تأکید دارد که لذتهای دنیوی نمیتوانند جایگزین آرامش و رضایت حقیقی شوند.
هوش مصنوعی: دربارهی خوی و سرشت حریص و جاهطلب انسان، چه لذتی جز گرفتار شدن در دام آرزوها و خواستههای بیپایان دارد؟
هوش مصنوعی: رنجی که از بینصیب بودن به دلم نشسته، همانند زنجیری است که ناشی از احساس غرور و خودشیفتگی است. شمع، به جز از درد و رنج عمیقی که میکشد، از تاج و زیباییاش هیچ لذتی نمیبرد.
هوش مصنوعی: در فضایی که برگ گلهای لطیف با شبنم آغشته شده، خواب بیهوده، دل را میآزارد، چون چشمان هیچ بهرهای از بستر خواب ندارند.
هوش مصنوعی: گریهات هیچ حسی ندارد و از چشمهای حیران تو نتیجهای نمیگیرد. از می و شراب هم نمیتوان لذت برد، چرا که حالتی مانند خمیازه دارد و انگار که هیچ حسی را منتقل نمیکند.
هوش مصنوعی: آموختن دانش مشابه استخراج گوهر از دل سنگ است. در این فرآیند، افرادی که آینههای سادهای دارند، از این جوهر بهرهمند میشوند.
هوش مصنوعی: بهتر است با افراد نادان، حتی در مورد محرومیتهای دنیوی، با ظلم رفتار نشود و تنها محدودیتهایی مانند گرسنگی و شهوت را در نظر گرفت. در نهایت، چه نفعی از دنیای مادی برای کسی که تنها به تمایلات دنیوی مانند چیزهایی که گاو و خر دارند، فکر میکند، خواهد بود؟
هوش مصنوعی: علاقه و تنفر بهشت و جهنم را به وجود میآورد. اینجا باید حس تشنگی وجود داشته باشد، وگرنه از نهر کوثر چه سودی میتوان برد؟
هوش مصنوعی: ما با تلاش و زحمت بسیار، به دستاوردهایی رسیدهایم، اما در پایان، تنها چیزی که نصیبمان شده، سردرگمی و بلاتکلیفی است. در واقع، هر چه بیشتر به دنبال موفقیت و جمعآوری امکانات بودهایم، بیشتر از آنچه میخواستیم دور ماندهایم.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی در زندگی پررنگ و روشن باشی و توجه دیگران را جلب کنی، باید به گونهای درخشان و خیرهکننده ظاهر شوی. تنها در صورتی میتوانی در جمع مورد توجه قرار بگیری که احساسات و عشق درونت به نحو شایستهای نمایان شود.
هوش مصنوعی: لذتهای دنیوی به تلخیهای مرگ نمیارزند، بنابراین چه دلیلی دارد که از چیزهایی که با زهر همراه هستند، به خاطر شیرینیهای زودگذر لذت ببریم؟
هوش مصنوعی: بخت و قسمت انسان به تلاش و جستجوی او بستگی ندارد؛ حتی اگر خضر، پیامبر دانایی و نعمتهایش را داشته باشد، اسکندر بزرگ تنها حسرتی از او دارد و بهرهای نمیبرد.
هوش مصنوعی: برای زندگی در آرامش و پذیرش شرایط، باید خود را آماده کنی و از دغدغههای بیفایده رها شوی. نباید به فکر جزئیات و مشکلات پیشپاافتاده بود.
هوش مصنوعی: زیبایی واقعی به ویژگیهای ظاهری وابسته نیست. اگر بتوانی آینه را از نور خورشید جدا کنی، میتوانی ببینی که حقیقتاً چه اندازه زیباست.
هوش مصنوعی: اگر جنون و دیوانگی کسی در فکر ما نباشد و ما هم دچار پریشانی و حالتهای نامرتب نشویم، در آن صورت چگونه میتوانیم از زیباییها و لذتهای عشق بهرهمند شویم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بید مجنون را به جز آشفتگی از بر چه حظ؟!
از صدای نغمه بلبل به گوش کر چه حظ؟!
فرش مجنون کسوت خاک در لیلی بود
گر نه منظورش بود لیلی ز خاک در چه حظ؟!
فکر عقبا کن بود شمع دلیل راحتت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.