شب که جز یأس به کام دل مأیوس نبود
ناله هم غیر صدای کف افسوس نبود
از خودم میبرد آن سیل که چون ریگ روان
آبش از آینهٔ آبله محسوس نبود
دل مأیوس صنمخانهٔ اندیشه کیست
رنگ اشکی نشکستیم که ناقوس نبود
ناله در پردهٔ دل بیهده میسوخت نفس
شمع ما این همه وامانده فانوس نبود
گوش ارباب تمیز انجمن سیماب است
ورنه بیتابی دل نیز کم از کوس نبود
ای جنون خوش ادب از کسوت هستی کردی
آخر این جیب هوس پردهٔ ناموس نبود
زنگ غفلت شدم و پرده رازت گشتم
صافی آینه جز دیده جاسوس نبود
تا به یک پر زدن آیینهٔ قمری میریخت
حلقهٔ داغ تو در گردن طاووس نبود
دل به هر رنگ که بستیم ندامت گل کرد
عکس و آیینه به هم جز کف افسوس نبود
سجدهاش آیینهٔ عافیتم شد بیدل
راحت نقش قدم غیر زمینبوس نبود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر احساس یأس و ناامیدی را بیان میکند. او به عدم وجود امید در دلش اشاره میکند و نالههایش را تنها صدای افسوس میداند. تصویرهایی از سیلابی که او را از خود میبرد و همچنین دلش که مأیوس است، عرضه میکند. شاعر نسبت به عشق و اشک، نه به معنای واقعی، بلکه به صورت نمادین ابراز ناامیدی میکند. او در ادامه به نقش جنون و غفلت در زندگیاش میپردازد و میگوید که تمام تلاشها و دلبستگیهایش به نتیجهای نمیرسد. در نهایت، با بیتابی دل و یادآوری از گذشته، بر این نکته تأکید میکند که جز حسرت و افسوس چیز دیگری در زندگیاش وجود نداشته است.
هوش مصنوعی: در شب، جز ناامیدی چیزی برای دل وجود نداشت و افسوس، تنها صدایی بود که شنیده میشد.
هوش مصنوعی: این سیل، که مانند ریگ در حال حرکت است، من را از خودم دور میکند و آنقدر قوی است که حتی هم نمیتوانم آینهٔ آبله را که در حال جاری شدن است ببینم.
هوش مصنوعی: دل ناامید، مانند خانهای از افکار، چه کسی است که رنگ اشک را نشکسته است، چرا که صدای زنگی در اینجا وجود ندارد.
هوش مصنوعی: صداهای درون دل بینتیجه بود و چراغ ما با این همه احساس تنها و خاموش مانده بود، اما نورافکن نبود.
هوش مصنوعی: گوش ارباب، محل توجه و نظارت جمع است و اگر این توجه نبود، دل نیز برای شنیدن و جذب اطلاعات کم از صدای طبل نبود.
هوش مصنوعی: ای جنون باوقار، از لباس وجود به راستی، جیب هوس دیگر پردهای برای نگهداری ناموس نیست.
هوش مصنوعی: در زمان غفلت و بیتوجهیام، رمز و راز تو برایم روشن شد؛ وقتی به حقیقت نگاه کردم، تنها چیزی که از آن پرده برداشت، چشمهای ناظر بود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که یک بار پرواز کردی، مانند آیینهای که نور ماه را منعکس میکند، حلقهای داغ از عشق تو بر گردن طاووس وجود نداشت.
هوش مصنوعی: هرچقدر که دل را به محبت یا گرایش به چیزهای مختلف سپردیم، در نهایت پشیمانی و اندوه نصیبمان شده است، و در آینه، فقط حسرت و افسوس را میتوانیم ببینیم.
هوش مصنوعی: سجدهاش برای من مانند آینهای است که نشاندهنده سلامت و آرامشم است؛ چرا که جز زمین بوسیدن، هیچ نشانهای از آرامش را نمیشناسم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا دل از انجمن وصل تو مأیوس نبود
جوهر ناله درین آینه محسوس نبود
شب که شوق تو خسک در جگر محفل ریخت
شعلهٔ شمع به بیتابی فانوس نبود
بسکه نرنگ دو عالم به خرامت فرش است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.