نکرد ضبط نفس راز وحشتم مستور
چو بویگل شدم آخر به خاموشی مشهور
ز جلوهٔ تو چهگوید زبان حیرت من
که هست جوهر آیینه درسخن معذور
به یاد لعل تو شیرازه میتوان بستن
چو غنچه دفتر خمیازه برلب مخمور
سر بریده نجوشد چرا ز پیکر شمع
به محفل تو که آیینه میدهد منصور
اگر رهی به ادبگاه درد دل میبرد
شکست شیشهٔ ما محتسب نداشت ضرور
ز ننگ زاهد ما بگذر ای برودت طبع
به حق ریش دوشاخی که نیست کم ز سمور
خلاف قاعدهٔ اصل آفتانگیزست
حذر کنید ز آبی که سرکشد ز تنور
به عالمیکه زند موج شعله مجمر دل
ز چشمک شرری بیش نیست آتش طور
ز صبح و شبنم این باغ چشم فیض مدار
مجو طراوت عیش از چکیدن ناسور
مروت است نگهبان عاجزان ورنه
کسی دیت ننماید طلب ز کشتن مور
غبار ذرگی آیینهدار منفعلیست
چه ممکن است فلک گشتنم کند معذور
منی به جلوه رساندم که در تویی گم شد
نداشت آینهٔ عجز بیش از این مقدور
به جام خندهٔگل مست عشرتی بیدل
نرفتهای به خیال تبسم لبگور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احوالات عاشقانه و عاطفی شاعر اشاره دارد. شاعر از حالتهای درونی و تجربیات خود در عشق سخن میگوید. او از ناتوانی در کنترل احساسات و وحشت خود حرف میزند و به جلوههای زیبای معشوق اشاره میکند. در این شعر، اندیشههایی درباره زیبایی، عشق و غم وجود دارد. شاعر به یاد معشوق و درد و رنجهای ناشی از آن میپردازد و به مسائلی چون ننگ زاهد و عواقب عشق اشاره میکند. در نهایت، شعر به محدودیتهای انسان در درک و بیان عواطف خود اشاره دارد و این مفهوم را به تصویر میکشد که عشق و زیبایی به نوعی فراتر از مرزهای انسانی است.
هوش مصنوعی: نفس من نتوانست خوف و وحشتم را پنهان کند، در نهایت به آرامش و سکوتی رسیدم که مانند بوی گل شناخته شدم.
هوش مصنوعی: زبان من از زیبایی تو عاجز است و نمیتواند وصف کند که چه حسی دارم. مانند آیینهای که نمیتواند خود را توضیح دهد، من نیز در بیان احساساتم ناتوانم.
هوش مصنوعی: به خاطر یاد زیبایی تو، میتوان مثل یک غنچه، دفتر زندگی را با خواب و آرامش بر لبهای پرشور و شوق بست.
هوش مصنوعی: چرا سر بریده در محفل تو ناراحت نمیشود، در حالی که شمعی برای تو میافروزد و مانند آینهای میدرخشد؟
هوش مصنوعی: اگر کسی با دلسوزی به محل بیان دردها و احساسات میرود، دیگر نیازی نیست که کسی به خاطر شکستگی شیشههای ما مورد سرزنش قرار گیرد.
هوش مصنوعی: به خاطر ننگ زاهدان، ای طبیعت با طراوت، از آن بگذر. به حق، ریشی که دو شاخ دارد، کم از سمور نیست.
هوش مصنوعی: از اصول طبیعی دور نشوید، از آبی که از تنور بالا میآید، پرهیز کنید.
هوش مصنوعی: این دنیا مانند آتشِ شعلهور است که تنها یک جرقه از آن، دل را میسوزاند. در واقع، این زبانههای آتش شبیه به آتش طور هستند که برای انسان خطرناک و ویرانگر است.
هوش مصنوعی: از صبح و شبنم این باغ، امیدوار به فیض و نعمت نباش، زیرا شادی و طراوت زندگی از دردهای ناخواستهای که وجود دارد، به دست نمیآید.
هوش مصنوعی: اگر انسان مروت و جوانمردی داشته باشد، باید از ضعیفان و ناتوانان حفاظت کند، زیرا هیچکس از کشتن یک مورچه درخواست پاداش و جبران نمیکند.
هوش مصنوعی: غبار ذرّات در آیینه نشان دهندهای از وضعیت منفی است، پس چگونه ممکن است آسمان مرا بدون دلیل معاف کند؟
هوش مصنوعی: من زیبایی خود را به نمایش گذاشتم، اما آنچنان در تو غرق شدم که از خودم غافل شدم. آینهای که نتواند حقیقت عجز مرا نشان دهد، بیشتر از این نمیتواند کار کند.
هوش مصنوعی: در میان گلهای خندان، احساس شادی و خوشی را تجربه کن، چرا که هنوز به فکر لبخند از دنیای دیگر نرفتهای.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به دور عدل تو در زیر چرخ مینایی
چنان گریخت ز دهر دو رنگ، رنگ فتور
که باز شانه کند همچو باد سنبل را
به نیش چنگل خون ریز تارک عصفور
دلم همی نشود بر فراق یار صبور
همی بخواهد پرسیدن و سلام از دور
اگر فراق بخواهد دل من از پس وصل
ملامتش نکنم بلکه دارمش معذور
ز کام و آرزوی خویش گم شدهست دلم
[...]
گل شکفته نماند مگر بصورت حور
خروش رعد نماند مگر بنفخه صور
رسید عید و من از روی حور دلبر دور
چگونه باشم بی روی آن بهشتی حور
مرا که گوید کای دوست عید فرخ باد
نگار من به لهاورد و من به نیشابور
ره دراز و غریبی و فرقت جانان
[...]
جهان سرای غرورست، نی سرای سرور
طمع مدار سرور اندرین سرای غرور
بعاقبت بحسام هوان شود مجروح
دلی که او بحطام جهان شود مسرور
فساد دین همه از جمع خواسته است و ترا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.