خوشست از دور نذر محفل همصحبتان بوسی
جهان جز کنج تنهایی ندارد جای مأنوسی
فنا تعلیم هستی باش اگر راحت هوس داری
به فهم این لغت جز خاک گشتن نیست قاموسی
نپنداری بود عشق از دل افسردگان غافل
شرر در پردهٔ هر سنگ دارد چشم جاسوسی
دو عالم محو خاکستر شد از برق تماشایت
چه شمعست اینکه عرض پرتوش نگذاشت فانوسی
سجود سایهام، امید اقبال دگر دارم
به خاک افتادهام در حسرت اقبال پابوسی
چه اقبال است یارب مژدهٔ شمشیر قاتل را
که بوی خون چکیدن در دماغم میزند کوسی
ز وحشت شعلهٔ من مژدهٔ خاکستری دارد
به استقبال بالم میرسد پرواز معکوسی
به صد چاک جگر آهی نجست از سینهٔ تنگم
در زندان شکست اما نشد آزاد محبوسی
نظر باز چراغان تأمل نیستی بیدل
شرار سنگ هم در بیضه پروردهست طاووسی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و نابودی ناشی از عشق و تنهایی میپردازد. شاعر از دوری و تنهایی خود در جمع دوستان نالیده و به فنا و پوچی زندگی اشاره میکند. او عشق را چیزی میداند که در دل افسردهها زنده است و هر سنگی میتواند چشم جاسوسی برای آن باشد. تصویرهای شعری نشاندهندهٔ دگرگونیهای دنیا به خاطر جاذبهٔ محبوب و تاریک شدن دو عالم در برابر آن است. او در حسرت اقبال و محبوبی افتاده است که به خاک افتاده و حتی از درد و رنج نیز نتوانسته آزاد شود. در پایان، شاعر به تأمل در هستی و درک عمیقتری از زندگی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: دیدن دوستان و همصحبتان از دور بسیار خوشایند است، اما در دنیای مادی هیچ جایی به اندازهی محبت و صمیمیت در جمع دوستان نمیتواند آرامشبخش باشد. تنها بودن، دلگیر و خالی از لطف است.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی از زندگی لذت ببری و راحتی را تجربه کنی، باید به فهم و درک زندگی بپردازی. در غیر این صورت، تنها به خاک سپرده شدن و فراموشی انتظار تو را میکشد.
هوش مصنوعی: عشق را ناغافل از دل غمگینان نپندار، زیرا در هر سنگی شعلهای نهفته است که چشم انتظار است.
هوش مصنوعی: از شدت زیبایی و درخشندگی تو، دو جهان مانند خاکستر از هم پاشیده شدند. چه نوری است که هر شمعی را تحت تاثیر خود قرار داده و نمیگذارد نوری از فانوس دیگر سير شمد.
هوش مصنوعی: در حالتی از تواضع و افتادگی قرار دارم و امیدوارم که روزی دیگر شانس و اقبال خوب به سراغم بیاید. اکنون که به خاک افتادهام، در آرزوی خوشبختی و فرصت نزدیک شدن به بزرگی هستم.
هوش مصنوعی: چه بخت و نصیب عجیبی است، ای خدا! خبر شمشیر قاتل به گوش من میرسد و بوی خون در بینیام حس میشود.
هوش مصنوعی: از ترس شعلههای وجودم، خبری به گوش میرسد که خاکسترها به استقبال بالهای من میآیند و پروازی معکوس را تجربه میکنند.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه دل را به شدت میفشارد و از عذاب و درد رنج میبرم، هیچ آه و نالهای از من بیرون نمیآید. در حالی که در قفس احساسات و شرایط سخت خود گرفتارم، تلاش میکنم اما نتوانستم از این حبس رهایی یابم.
هوش مصنوعی: نگاه کن، روشنایی و روشنی در افکار تو نیست. بیدل، حتی شرارههای سنگ هم در خون خود طاووس را پرورش داده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کهام من از نصیب عالم اظهار مأیوسی
غبار دامن رنگی صدای دست افسوسی
حباب این محیطم مفت دیدنهاست اسرارم
پری زیر بغل میگردم از مینای محسوسی
ندانم تیغ قاتل از چه گلشن دادهاند آبش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.