رفتم از خویش و به بزم جلوهاش لنگر زدم
شیشهٔ رنگی شکستم با پری ساغر زدم
صافی دل بینیازم دارد از عرض کمال
حیرتی گشتم ره صد آینه جوهر زدم
خشک طبعان غوطهها در مغز دانش خوردهاند
بسکه بر اوراق معنی آب نظم تر زدم
تا نبیند طرز رعنایی خرام قامتت
از پر قمری به چشم سرو خاکستر زدم
هرگز از دل شکوهٔ داغ جفایت سر نزد
بیصدا بود این دو ساغر تا به یکدیگر زدم
عالمی را بر بساط خاک بود اقرار عجز
من هم از نقش جبین مهری بر این محضر زدم
شبنم اشکی فرو بردهست سر تا پای من
از ضعیفی غوطه در یک قطره چون گوهر زدم
بیتو یکدم صرفهٔ راحت نبردم چون سپند
بر سر آتش نشستم ناله کردم پر زدم
چون سحر هر چند شوقم سوخت از کمفرصتی
اینقدرها شد که از شوخی نفس کمتر زدم
عیش اسباب چراغانی تصور کرده بود
مشت خاشاکی فراهم کردم و آذر زدم
بیخودی بیدل به خاک افکند اجزای مرا
بس که چون گل از شکست رنگها ساغر زدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر احساسات عمیق شاعر را نسبت به عشق و زیبایی بیان میکند. شاعر به بزم زیبایی معشوقش رفته و دلش را از تعلقات برهاند. او از شکستن شیشه رنگی و ایجاد حیرت در دل خود سخن میگوید و بر تلاشهای خود در فهم معانی عمیق شعر تأکید میکند. در ادامه، او به غم و دلتنگی بدون معشوق اشاره میکند و به تصویر آتش و نالههای ناشی از دلتنگی خود میپردازد. در نهایت، شاعر از شکست و لطافت احساسات خود صحبت میکند و نشان میدهد که عشق، حتی در سختیها و دلتنگیها، جزئی از وجود او شده است.
هوش مصنوعی: به جمعی که پر از زیبایی و خرم بود رفتم و خودم را از دنیای خودم جدا کردم. در آنجا از شیشهای رنگی استفاده کردم و با دختری زیبا نوشیدنی نوشیدم.
هوش مصنوعی: دل پاک و بینیاز من نیازی به بیان کمالات ندارد، زیرا در جستجوی حقیقت و زیبایی، در حیرت و شگفتی عمیق فرو رفتهام و برای یافتن جوهر اصلی، از صد آینه عبور کردهام.
هوش مصنوعی: افراد خشک و بیاحساس، در عمق دانش غرق شدهاند و به اندازهای بر روی صفحات ادبیات و معانی آب لطیف نظم نوشتهام که به نظر میرسد این نوشتهها را با آب تهیه کردهام.
هوش مصنوعی: برای آنکه زیبایی و جذابیت قد و قامت تو را برسانم، از پر پرندهای به نام قمری بهره گرفتم و از خاکستر درخت سرو استفاده کردم تا چهرهات را توصیف کنم.
هوش مصنوعی: هرگز از دل شکایت نخواهم کرد و در سکوت این دو جام را به هم میزنم.
هوش مصنوعی: در دنیای خاکی، من به ناتوانی خود اعتراف میکنم و با نشانهای از محبت، حضور خود را در این جمع اعلام میکنم.
هوش مصنوعی: شبنم، مانند اشکی زیبا و لطیف، تمام وجودم را پر کرده است. از شدت ناتوانی، در یک قطره احساساتی مانند گوهر غرق شدهام.
هوش مصنوعی: بدون تو لحظهای آرامش نداشتهام، همانطور که اسپند بر روی آتش میسوزد، من نیز در عذاب بودهام و با نالهای دلخراش پرواز کردهام.
هوش مصنوعی: به خاطر این که صبح زود به ملاقات تو کم فرصت بودم، اشتیاق من به حدی سوخت که نتوانستم حتی به اندازه یک نفس عمیق هم بزنم.
هوش مصنوعی: من برای شادی و جشن به فکر روشن کردن چراغها بودم، اما به جای آن، فقط کاه و خاشاک جمع کردم و آتش روشن کردم.
هوش مصنوعی: من به طور بیدلیل و بدون فکر، اجزای وجودم را به زمین افکندم؛ چون رنگهای گلبن، از شکست عشقی که خوردهام، شیشهای از شراب ساختهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شب در بتخانه ای را با دو چشم تر زدم
کعبه در لبیک آمد حلقه تا بر در زدم
همچو مرغ تیزپر رفتم به سوی آفتاب
آنقدر کز گرمیش آتش به بال و پر زدم
ظرف من سربسته بود و سیل بخشش تندرو
[...]
غوطه در آتش زدم از آب حیوان سر زدم
سنگ بر آیینه اقبال اسکندر زدم
جز در دولتسرای دل درین عبرت سرا
بانگ نومیدی برآمد هر در دیگر زدم
آن سپند کلفت آلودم در آتشگاه عشق
[...]
برنیاوردم سری از کهنه اوراق فلک
پشت دستی همچو ماه نو برین دفتر زدم
پی نمی بردم به مقصد، بی سفر کردن ز خویش
همچو آب از خود گذشتم، غوطه در گوهر زدم
در ره او هر دو عالم را به یکدیگر زدم
نه فلک را درنوردیدم که دامن بر زدم
بر در دولت سرای یأس رفتم شب به عجز
باز میشد تا در فیض سحر من در زدم
زخمهای دل به این بیطاقتی چون به شود!
[...]
بیخودی کردم ز حسن بی حجارش سر زدم
از میان برداشتم خود را نقابی بر زدم
وحشتم اسباب امکان را به خاکستر نشاند
چون گل از پرواز رنگ آتش به بال و پر زدم
سینه لبریز خراش زخم ناخن ساختم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.