سوخت چون موج گهر بال تپیدنهای من
عقدهٔ دلگشت آخر آرمیدنهای من
آبیار مزرعم یارب تب سودای کیست
درد میجوشد چو تبخال از دمیدنهای من
صد بیابان آرزو بیجستجو طی میشود
تا به نومیدی اگر باشد رسیدنهای من
آه دردم تهمت آلود رعونت نیستم
رستن است از قید هستی سرکشیدنهای من
از مقیمان بهارستان ضعف پیریام
گل زنقش پا به سر دارد خمیدنهای من
عالمی را کرد حسرت بسمل ناز و نیاز
دور باش غمزه و دزدیده دیدنهای من
از سر کویت غبارم برده اند اما هنوز
میتپد هر ذره در یاد تپیدنهای من
جرأت بیحاصلی خجلت گداز کس مباد
اشک شد پرواز چون چشم از پریدنهای من
بسکه اجزایم زدرد ناتوانیها گداخت
چون صدا شد عینک دیدن شنیدنهای من
وحشتم غیر از کلاه بینشانی نشکند
دامن رنگم بلند افتاده چیدنهای من
همچو اشک از شرم جرأت بایدم گردید آب
تا یکی لغزش تراود از دویدنهای من
وحشتم فالگرفتاریست بیدل همچو موج
نیست بیایجاد دام از خود رمیدنهای من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و دردهای درونی شاعر میپردازد. شاعر از رنجها و ناکامیهایی که در زندگی تجربه کرده صحبت میکند و از سرگشتگی و آرزوهای بیپاسخ خود میسازد. او از حسرتها و اندوه ناشی از پیری و ضعف خود میگوید و تأکید میکند که با وجود دشواریها، همچنان در یاد و احساسش زندگی جاریست. در نهایت، شاعر به نوعی از تلاش و کوشش برای رهایی از قید و بندهای هستی و پیدا کردن آرامش در میان درد و رنج اعتراف میکند.
هوش مصنوعی: موجی که به خاطر تپشهای باطنی من شعلهور شده، مانند دلتنگیهای من در نهایت به آرامش میرسد.
هوش مصنوعی: ای خدای آبیاری، چه کسی در دل من تب و اندیشهای دارد؟ درد در من به جوش آمده مانند تبخال که از نفس کشیدن من پیداست.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به آرزوهایم، صدها بیابان را بدون جستجو طی میکنم؛ حتی اگر در انتها به ناامیدی برسم.
هوش مصنوعی: من دردی دارم که ناشی از اتهامات است، اما این به خاطر تکبر من نیست. بلکه رهایی از قید وجود و سرکشیهایم است.
هوش مصنوعی: من از کسانی هستم که در بهار زندگیام دچار ضعف و پیری شدهام، اما هنوز زیبایی و شادابی جوانیام در دل و جانم باقی مانده است. خمیدگی و نشانههای پیری نتوانسته روح سرزندهام را تحتالشعاع قرار دهد.
هوش مصنوعی: آدمی را با زیباییها و ناز و نیازهایش، دلتنگ کرده، دوری از غمزه و نگاههای دزدکیام را حسرت میزنم.
هوش مصنوعی: از طرف کوچهات مرا دور کردهاند، اما هنوز هر ذره از وجودم به یاد لحظات گذشتهام تپش دارد.
هوش مصنوعی: هیچکس نباید جرأت بیفایده و خجالتآور را داشته باشد؛ اشک من به پرواز درآمد مثل چشمی که از پرشهای من خسته شده است.
هوش مصنوعی: به خاطر دردهای زیاد و ناتوانیهایم، جانی در وجودم نمانده و حالتی پیدا کردهام که به مانند شنیدن صداها، توانایی دیدن و احساس کردن را از دست دادهام.
هوش مصنوعی: ترس و وحشتم تنها با کلاه بینشانی برطرف نمیشود. دامن رنگی من به خاطر چیدنهای فراوانم به شدت بلند افتاده است.
هوش مصنوعی: باید مانند اشک از شرم و ترس، شجاعت خود را به آب تبدیل کنم تا یکی از لغزشها و خطاهای من ناشی از دویدنهایم بروز کند.
هوش مصنوعی: وحشت من به خاطر این است که همچون موجی بیدلیل نمیتوانم از خودم دور شوم و از مشکلات فرار کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.