تمام شوقیم لیک غافل که دل به راهِ که میخرامد
جگر به داغِ که مینشیند نفس به آهِ که میخرامد
ز اوج افلاک اگر نداری حضور اقبال بینیازی
نفس به جیبت غبار دارد ببین سپاهِ که میخرامد
اگر نه رنگ از گل تو دارد بهار موهومِ هستی ما
به پردهٔ چاک این کتانها فروغ ماهِ که میخرامد
غبار هر ذرّه میفروشد به حیرت آیینهٔ تپیدن
رم غزالان این بیابان پی نگاهِ که میخرامد
ز رنگ گل تا بهار سنبل شکست دارد دماغ نازی
در این گلستان ندانم امروز، که کجکلاهِ که میخرامد
اگر امید فنا نباشد نوید آفتزدای هستی
به این سر و برگ خلق آواره در پناهِ که میخرامد
نگه به هر جا رسد چو شبنم ز شرم میباید آب گشتن
اگر بداند که بیمحابا به جلوهگاهِ که میخرامد
به هرزه در پردهٔ من و ما غرور اوهام پیش بردی
نگشتی آگه که در دماغت هوای جاهِ که میخرامد
مگر ز چشمش غلط نگاهی فتاد بر حال زار بیدل
وگرنه آن برق بینیازی پی گیاهِ که میخرامد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ حیرت و غفلت انسان از مسیر زندگی و جذابیتهای آن است. شاعر به تندی به وضعیت انسانی اشاره میکند که در تلاش برای درک زندگی است اما در عین حال غافل از داغها و دردهای آن میباشد. او به زیباییهای ظاهری و واقعیتهای عمیقتر زندگی اشاره کرده و ناپایداری و فانی بودن آن را یادآوری میکند. از نگاهی فلسفی، شاعر به سرنوشت، امید و درک انسان اشاره میکند و تلاش میکند تا بیداری و آگاهی را در میان دنیای پرآشوب و فانی به تصویر بکشد. به طور کلی، شعر در تلاش است تا عمیقتر به درک زندگی بپردازد و از زوایای مختلف آن را بررسی کند.
هوش مصنوعی: ما همگی بسیار مشتاق و پرشوریم، اما غافل از این که دلمان به کدام مسیر میرود، جگرمان تحت تاثیر کدام درد و رنج قرار دارد، و نفسمان با چه آه و نالهای حرکت میکند.
هوش مصنوعی: اگر در اوج آسمانها هم موقعیت و خوششانسی نداشته باشی، حتی نداشتن نیاز به چیزهای دنیوی نیز نمیتواند تو را از غم و غصه برهاند. به دور و برت نگاه کن و ببین چه کسانی به آرامی و با قدرت در حال حرکت هستند.
هوش مصنوعی: اگر گل تو رنگ نداشته باشد، بهار و وجود ما هم خیال و توهمی بیش نیست. در اینجا، نوری که از ماه که به آرامی حرکت میکند به پارچههای چاکدار تابیده میشود، نشاندهنده زیبایی و جذابیت این دنیای فانی است.
هوش مصنوعی: هر ذره از غبار به شگفتآوری آینهای میفروشد که نشاندهندهٔ تپش قلب غزالهای این بیابان است، در پی این که ببینند چه کسی در حال راه رفتن است.
هوش مصنوعی: در این گلستان، عطر گلها و زیبایی سنبلها حسّ خاصی به فضا داده است. اما امروز نمیدانم که کدام یک از زیبایانی که با کلاه کج در حال راه رفتن هستند، توجه مرا به خود جلب کرده است.
هوش مصنوعی: اگر امید به زوال وجود نداشته باشد، پس برای زندگی و وجود انسانها که در سختی و ناآرامی هستند، نوید و بشارتی وجود دارد. این بشارت میتواند در پناهگاه و آرامش یافت شود.
هوش مصنوعی: هر جا که نگاه میکنی، مانند شبنم که از شرم میخورد آب، باید خجالت بکشی. اگر بدانی که بدون هیچ حسی و بیپروا به جایی میروی که برای خودنمایی است.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به این موضوع اشاره میکند که در درونیترین لایههای وجود ما، این احساس غرور و توهمات در حال حرکت و رشد هستند. او به کسی میگوید که متوجه نیست در ذهنش چه آرزوها و اهدافی در حال پرورش یافتن است و از این موضوع بیخبر است.
هوش مصنوعی: آیا به جز از چشم او، نگاهی بر وضعیت ناگوار بیدل افتاد؟ وگرنه آن روشنایی مستقلی که بر روی گیاه میرقصد، چه نیازی به او دارد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.