قانون ادب پرده در صورت و صدا نیست
زین ساز مگو تا نفست سرمه نوا نیست
از هرچه اثر واکشی افسانه دلیل است
سرمایهٔ این قافله جز بانگ درا نیست
هر حرف که آمد به زبان منفعلم کرد
کم جست ازین کیش خدنگی که خطا نیست
همت چقدر زیر فلک بال گشاید
پست است به حدی که درین خانه هوا نیست
عمریست که از ساز بد اندامی آفاق
گر رشته و تابیست به هم تنگ قبا نیست
ما را تری جبهه به عبرت نرسانید
جنس عرق سعی زدگان حیا نیست
بیعجز رسا قابل رحمت نتوان شد
دستی که بلندی رسدش باب دعا نیست
هشدار که در سایه دیوار قناعت
خوابیست که در خواب پر و بال هما نیست
واماندهٔ عجزیم ز افسون تعلق
گر دل نکشد رشته، نفس آبلهپا نیست
ازجهل وخردتا هوس وعشق ومحبت
جز ما چه متاعیست که در خانه ما نیست
ما را کرم عام تو محتاج غنا کرد
گر جلوه تغافل زند آیینه گدا نیست
جز معنی از آثار عبارت نتوان خواند
گر غیر خدا فهم کنی غیر خدا نیست
هر بیبصری را نکند محرم تحقیق
آن دست حنا بسته که جز رنگ حنا نیست
بیدل رم فرصت چمنآراست در اینجا
گل فکر اقامت چه کند رنگ بجا نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مفهوم و باطن ادب و عرفان اشاره دارد و به بیان نکاتی درباره زندگی، تلاش و تلاشهای انسانی میپردازد. شاعر تصریح میکند که ادب واقعی تنها در ظاهر و صدا نیست و برای رسیدن به آن، باید به عمق وجود خود نگاه کنیم. او به محدودیتها، ناکامیها و تلاشهای انسانها برای پیدایش معنای حقیقی میپردازد و میگوید که هر چه ما در جستجوی معنا و حقیقت هستیم، فقط با تأمل در خود و دنیای اطراف، میتوانیم راهی به سوی آن بیابیم. در نهایت، شاعر بر این نکته تأکید میکند که تنها از طریق فهم عمیق خداوند و پرهیز از تعلقات دنیوی میتوان به حقیقت و زیبایی دست یافت.
هوش مصنوعی: آداب و رفتار فردی تنها به ظاهر و صدا مربوط نمیشود. پس از این ساز چیزی نگو، چون نفس تو هنوز از قدرت و زیبایی موسیقی برخوردار نیست.
هوش مصنوعی: از هر چیزی که نشانهای وجود دارد، داستان و روایتی شکل میگیرد. در واقع، ثروت و دارایی این سفر، فقط صدای درنای آوازخوان است.
هوش مصنوعی: هر کلمهای که بر زبانم جاری میشود، برایم مسئولیت ایجاد میکند. بنابراین، از این باور که خطا در آن وجود ندارد، کمتر جستجو میکنم.
هوش مصنوعی: همت و ارادهی انسان چقدر میتواند در عالم بال و پر بگشاید، اما در این دنیا به قدری پائین است که در این خانه حتی هوایی برای تنفس وجود ندارد.
هوش مصنوعی: سالهاست که از زندگی و آتش درونی که در دل دارم، سختیها و سختیهای دیگران مرا تحت فشار قرار داده است. اگرچه دنیا پر از ناملایمات است، اما اگر همدلی و محبت وجود داشته باشد، میتوان این تنگناها را به شوق و زیبایی تبدیل کرد.
هوش مصنوعی: ما را از تلاشی که کردهایم، به دیده عبرت نرسانید. زیرا این عرق و زحمتی که میکشیم، نشانهی شرمندگی و حیا نیست.
هوش مصنوعی: کسی که به شکلی قوی و بینیاز باشد، نمیتواند به رحمت خدا دست یابد. اگر درخواست او از خدا به اندازهای بلند باشد که به درگاه دعا نرسد، پس هیچگونه امیدی به رحمت نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: هشدار که در کنار دیوار قناعت، خواب خوشی نیست که در آن پر و بال پرندهای بزرگ و آزاد وجود دارد.
هوش مصنوعی: ما در برابر جاذبههای دنیا ناتوان و بیپناههستیم. اگر دل نتواند به چیزی وابسته بماند، نفس ما هم همچون پاهای زخمی و ناتوان نمیتواند ادامه دهد.
هوش مصنوعی: در زندگی ما، از نادانی و خرد گرفته تا اشتیاق و عشق و محبت، همه چیزهایی که وجود دارند، در خانه ما یافت میشود و جز ما هیچ چیز دیگری نیست.
هوش مصنوعی: ما به لطف و کرم عمومی تو به بینیازی نیازمند شدیم؛ حتی اگر مراعات نکنی و توجه نکنی، باز هم مثل آینهای برای فقیران نخواهی بود.
هوش مصنوعی: به جز معنی، نمیتوان از آثار کلام چیز دیگری را فهمید. اگر غیر از خداوند بفهمی، در واقع غیر از خداوند نیست.
هوش مصنوعی: هر کسی که درک کافی ندارد و آگاهی ندارد، نمیتواند به راز و حقیقت دست یابد. فردی که فقط با یک دست حنا زده زندگی میکند، تنها رنگ حنا را می بیند و چیزی بیشتر از آن را درک نمیکند.
هوش مصنوعی: بیدل، در اینجا، به زمانی اشاره دارد که گلها و زیباییهای دنیای طبیعت در حال شکفتن هستند. اما در عین حال، فکر و اندیشه با خود سوالاتی به همراه دارد و این پرسشها در مورد اینکه چه چیزی باید در این لحظه مهم زندگی ما باقی بماند، خود را نشان میدهد. به نوعی، شکوفایی طبیعی با تفکرات درونی ما ارتباط دارد و نمیتوان از آن فرار کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن را که ز عشق تو بلا نیست بلا نیست
آن را که ز هجر تو فنا نیست فنا نیست
سه بوسه همی خواهم منعم مکن ای دوست
تو صوفیی و منع به نزد تو روا نیست
از مرگ حذر کردن دو وقت روا نیست
روزی که قضا باشد و روزی که قضا نیست
در گلشن ایام نسیمی ز وفا نیست
در دیده افلاک نشانی ز حیا نیست
بر خوانچه این سبز فلک خود همه قرصی است
و آن هم ز پی گرسنه چشمان چو ما نیست
آسایش و سیمرغ دو نام است که معنیش
[...]
در گلشن ایام نسیمی ز وفا نیست
در دیده افلاک نشانی ز حیا نیست
بر خوانچه مینای فلک خود همه قرص است
و آن هم زپی گرسنه چشمان چوما نیست
پنهای فلک حبر ندارد که به تحقیق
[...]
موجود حقیقی بجز از ذات خدا نیست
مائیم صفات و صفت از ذات جدانیست
هر جا که تو انگشت نهی آیت حق است
زان نیست معین که کجا هست و کجا نیست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.