نسخهٔ آرام دل در عرض آهی ابترست
غنچهها را خامشی شیرازهٔ بال و پرست
هیچکس را حاصل جمعیت ازاسباب نیست
بحر را هم موج بیتابی زجوش گوهرست
باید از هستی به تمثالی قناعتکردنت
میهمان خانهٔ آیینه بیرون درست
بسکه دارد شور آهنگ مخالف روزگار
هرکه میآید در اینجا طالبگوشکرست
اعتبار ما به خود واماندگان آشفتگیست
خاک اگر آیینه میگردد غبارش جوهرست
آفتاب طالع ما داغ حرمان است و بس
آسمان تیرهبختی ها سویدا اخترست
بعد مرگ، اجزای ما، توفانی موج هواست
تا نپنداریکه ما را خاکگشتن لنگرست
عشرت آهنگی ز بزم میکشان غافل مباش
آشیان رنگ اگر بیپرده گردد ساغرست
خاک اگر باشم به راهت جوهر آیینهام
ور همه آیینه گردم بیتو خاکم بر سرست
بسکه شد خشک ازتب گرم محبت پیکرم
همچو اخگر بر جبین من عرق خاکسترست
عمرها شد میروم از خویش و بر جایم هنوز
گرد تمکین خرامت موج آب گوهرست
شور عشقت آنقدر راحت فروش افتاده است
کز تپش تا نالهٔ بیمار صاحب بسترست
آب تیغت تا نگردد صندل آرامها
کی شود این نکتهات روشن که سر دردسرست
چشم و گوشی را که بیدل نیست فیض عبرتی
در تماشاگاه معنی روزن بام و درست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق و دردهای وجودی انسانها میپردازد. شاعر از ناپایداری دنیا و بیثمری جمعیتها سخن میگوید و اشاره میکند که انسانها باید با واقعیتهای هستی قناعت کنند. او به تنهایی و ناتوانی بشر در مقابل قدرتهای طبیعی و اجتماعی اشاره میکند و به تلخی جدایی و ناکامی در زندگی میپردازد. در ادامه، شاعر از عشق و شور زندگی که به سادگی از بین میرود صحبت میکند و بر این نکته تأکید دارد که بدون عشق و ارتباط، زندگی بیمعناست. او همچنین به مرگ و بیثباتی وجود اشاره کرده و میگوید که پس از مرگ، تنها تکههای ما در میان باد پراکنده خواهند شد. در نهایت، شعر به دعوت به توجه به معنا و عبرتآموزی از زندگی میانجامد.
هوش مصنوعی: در اینجا به آرامش دل اشاره شده که در یک نفس عمیق پیدا میشود. همچنین بیان شده که خاموشی غنچهها به نوعی به ساختار بال و پر آنها پیوند دارد. این به معنای آن است که سکوت و آرامش میتواند به شکوفایی و بالندگی منجر شود.
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند به صورت مطلق از وسایل و ابزارهای زندگی بهرهمند باشد، حتی دریا نیز به خاطر جوش و خروش گوهرهای درونش آرامش ندارد.
هوش مصنوعی: باید از وجود خود به یک تصویر ذهنی دلخوش کنی و مانند مهمانی که به خانهٔ آینه آمده، از آن بیرون بیایی.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که به خاطر ناامیدی و مصائب زندگی، هر کسی که به این مکان میآید، در حقیقت به دنبال آرامش و سکوت است. زندگی مملو از درد و چالش است و به همین خاطر، افراد به جستجوی دوری از این دغدغهها هستند.
هوش مصنوعی: اعتبار و ارزش ما به کسانی است که در بلاتکلیفی و آشفتگی به سر میبرند. اگر زمین در آینه نمایان میشود، به خاطر غبارش است که به آن شکل و جلوه میدهد.
هوش مصنوعی: خورشیدِ طلوعکنندهٔ ما فقط به دردِ حسرت میخورد و همین. آسمانِ بداقبالیها ستارهٔ شوم و سیاه است.
هوش مصنوعی: بعد از مرگ، اجزای وجود ما به حالتی مشابه توفانی در هوا تبدیل میشوند تا اینکه فکر نکنیم که خاک شدن ما تنها به عنوان یک توقف و پایان است.
هوش مصنوعی: از لذت میگساری و جشنهای شاداب غافل نشو، زیرا اگر آشیانهات به رنگهای گوناگون درآید، همان ساغر خودش عریان و بیپرده خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر من خاک باشم، به خاطر تو مانند جوهر آیینه هستم و اگر تمام وجودم هم به آیینه تبدیل شود، بدون تو مانند خاک و بیارزش هستم.
هوش مصنوعی: به خاطر شدت احساسات عاشقانه و عشق سوزان، بدنم مثل یک هیزم خشک شده است و عرقی که بر پیشانیم نشسته، مانند خاکستر داغی است که از شعلههای دل داغم به جا مانده.
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که از خودم فاصله گرفتهام، اما همچنان در جایی که هستم، نشانههایی از زیبایی و آرامش وجود دارد.
هوش مصنوعی: عشق تو اینقدر عمیق و فراگیر است که از تپش قلب تا فریاد نالهٔ مریضی در بستر، همه تحت تأثیر آن قرار دارند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که آب تیز خود را به حالت آرام در نیاوری، نمیتوانی بفهمی که در حقیقت موضوع مشکلساز و دردسر چه چیزی است.
هوش مصنوعی: اگر کسی بیدل و آگاه نباشد، چشم و گوش او نمیتواند از مشاهده معانی عمیق بهرهای ببرد. در واقع، باید بیداری و درک لازم را داشته باشیم تا از زیباییها و حقیقتهای زندگی لذت ببریم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عید همچون حاجیان نوروز را پیش اندرست
اینت نوروزی که عیدش حاجب و خدمتگرست
عید اگرنوروز را خدمت کند بس کار نیست
چاکر نوروز را چون عید سیصد چاکرست
عید را زینت ز مال وملک درویشان بود
[...]
صابر، ای چون صبر ذات تو گزیده نزد عقل
تا نپنداری که در هجرت دل من صابرست
هست چندان آرزوی تو مرا ، کز وصف آن
هم کتابت عاجزست و هم عبارت قاصرست
عقل من مغلوب و شوق طلعت تو غالبست
[...]
دوش خوابی دیدهام گو نیک دیدی نیک باد
خواب نه بل حالتی کان از عجایب برترست
خویشتن را دیدمی بر تیغ کوهی گفتیی
سنگ او لعل و نباتش عود و خاکش عنبرست
ناگهان چشمم سوی گردون فتادی دیدمی
[...]
پادشاهی کاو روا دارد ستم بر زیردست
دوستدارش روز سختی دشمن زورآورست
با رعیت صلح کن وز جنگ خصم ایمن نشین
زان که شاهنشاه عادل را رعیت لشکرست
بر سپهر حسن رویش آفتابی دیگرست
لیکن از شعر سیاهش سایبانی دیگرست
زینت خوبان بگاه جلوه از زیور بود
روی شهر آرای تو زیب و بهای زیورست
گفتم آرم در دهن ناگه لبت خندید و گفت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.