گرفتار رسوم اندیشهٔ آرام کم دارد
عقاید آنچه دارد خدمت دیر و حرم دارد
دماغ آرمیدن نیست با گل، شبنم ما را
در این آیینه گر آبیست چون تمثال رم دارد
از این صحرای وحشت چون شرر دیگر چه بردارم
همه گر سر توان برداشتن حکم قدم دارد
خرد را از بساط میپرستان نیست جان بردن
که هر ساغر ز موج می به کف تیغی علم دارد
نوای خامشان در پردهٔ دود دل است اینجا
نگویی شمع تنها گریه دارد، ناله هم دارد
گسستن سخت دشوارست زنار محبت را
برهمن رشتهواری از رگ سنگ صنم دارد
به وقت رخصت یاران تواضع میشود لازم
قد پیران به آهنگ وداع عمر، خم دارد
اگر مردی در تخفیف اسباب تعلق زن
کز انگشت دگر انگشت نر یک بند کم دارد
بود در طینت بیمغز حفظ گفتگو مشکل
برون ریزد دهانش هرچه انبان در شکم دارد
بغیر از وهم کو سرمایه تا بر نقد خرد نازی
همان در کیسهٔ دریاست گر گاهی درم دارد
ز خاکشور نتوان بیش از این حاصل طمع کردن
به حسرت هم اگر جان میدهد ممسک کرم دارد
خموشی ربط آهنگ جنونم نگسلد بیدل
ز ساز دل مشو غافل تپیدن زیر و بم دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تفکرات عمیق و احساسات پیچیده شاعر میپردازد. شاعر از گرفتار شدن در رسوم و عادات نامطلوب گویا با انتقاد به عدم آرامش و اندیشهی عمیق معاصر سخن میگوید. او به نوعی نارضایتی از وضعیت روابط انسانی اشاره دارد و در عین حال، سختی گسستن از محبت و وابستگی را بیان میکند. موضوعاتی همچون عدم رضایت از بیمعنایی زندگی، دشواریهای عشق و وابستگی، و همچنین وجود درد و رنج در عالم هستی نیز در این شعر حضور دارد. شاعر همچنین به کنشهای انسانی و احساساتی که در پس آنها پنهان است پرداخته و ناهماهنگی میان احساسات و ظواهر را روایت میکند. در نهایت، با بیان ناتوانی از درک عمیق حقیقتها و پیچیدگیهای زندگی، به عزت نفس و دروننگری دعوت میکند.
هوش مصنوعی: فردی که در چارچوبهای قدیمی و سنتی فکر میکند، بهندرت از عقاید جدید بهرهمند میشود و آنچه را که دارد، معمولاً در سادگی و نیایش به خدمات دیرین و مکانهای مقدس میبیند.
هوش مصنوعی: آرام گرفتن در کنار گلها برای ما ممکن نیست، اگر شبنم در این آینه آبی باشد، مانند تصویری است که رمزی در آن نهفته است.
هوش مصنوعی: در این بیابان پر از ترس و وحشت، وقتی که آتش در وجودم شعلهور است، چه چیزی باید به همراه ببرم؟ هرگز نمیتوان از پا درآمد و پیشرفتی داشت.
هوش مصنوعی: خرد و دانش در بین کسانی که تنها به لذتهای مادی میپردازند، جایگاهی ندارد. چرا که هر لیوان شراب، از امواج آن یک تیغ خطرناک به همراه دارد و میتواند آسیب زننده باشد.
هوش مصنوعی: در اینجا، صدای کسانی که در سکوت و تاریکی به سر میبرند، نشاندهندهٔ غم و اندوهی عمیق است. در واقع، این فضا به گونهای است که حتی شمع، که به نور و روشنی شناخته میشود، تنها نیست و در سکوت خود هم ناله و گریهای دارد. این بیان، نشاندهندهٔ همذاتپنداری با احساساتی است که در دلها و روحها پنهان شدهاند.
هوش مصنوعی: گسستن پیوند محبت بسیار دشوار است، زیرا این پیوند همچون رشتهای محکم و مستحکم از رگهای سنگی معشوق ساخته شده است.
هوش مصنوعی: در زمان خداحافظی، تواضع و فروتنی ضروری میشود. در این لحظه، بزرگترها به نشانهٔ وداع و پایان عمر، سرشان را خم میکنند.
هوش مصنوعی: اگر مردی بخواهد در مواردی که به وابستگیهای زن مربوط میشود تخفیف قائل شود، باید بداند که هر چه کمتر به او وابسته شود، کمکم از مشکلات و بارهای ارتباطی کاسته میشود.
هوش مصنوعی: در ذات افرادی که فاقد فکر و اندیشه هستند، حفظ و نگهداری از گفتوگو دشوار است و هر آنچه را که در درون خود دارند، بدون کنترل بیان میکنند.
هوش مصنوعی: به جز خیال و توهم، هیچ دارایی دیگری برای تو وجود ندارد. مگر اینکه مرواریدی در دل دریا داشته باشی که گهگاهی به آن دسترسی پیدا کنی.
هوش مصنوعی: از زمین خشک و بیبرکت نمیتوان بیشتر از این انتظار داشت. حتی اگر انسان از حسرت بمیرد، باز هم نمیتواند از لطف و کرم بینهایت خداوند بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: سکوت نمیتواند پیوند آهنگ جنون من را قطع کند، بیدل. از ساز دل غافل نباش که تپشهای آن هم نواها و زیر و بمهای خاص خود را دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فراق دیدن جانان دل و جانم دژم دارد
دلم پر آب و چین دارد تنم پر تاب و خم دارد
کسی کو گم کند یاری که ده خوبی بهم دارد
سزد گر نالد از دردش ولیکن سود کم دارد
ایا شاهی که تیغ تو زمین را زیر دم دارد
[...]
اگر صد همچو من گردد هلاک او را چه غم دارد
که نی عاشق نمییابد که نی دلخسته کم دارد
مرا گوید چرا چشمت رقیب روی من باشد
بدان در پیش خورشیدش همیدارم که نم دارد
چو اسماعیل پیش او بنوشم زخم نیش او
[...]
بحالم التفات آن ماه رو بسیار کم دارد
دل از کم التفاتیهای او بسیار غم دارد
دمی از مهر بیند سوی من آن مه دمی از کین
بسان صبح تیغ التفات او دو دم دارد
چه خوش باغیست عالم پر گل و سوسن چه سود اما
[...]
ز مژگان تو لوح سینه ها از خون رقم دارد
رقم سرخ است با چندین سیاهی کاین قلم دارد
به از دل خلوتی خواهم که پنهان سازمت آنجا
که از مژگان تو چون سبحه دلها ره بهم دارد
زبار منت احسان اگر آگه شوی دانی
[...]
نمیگردد به خاطر هیچ کس را فکر برگشتن
چه خاک دلنشین است این که صحرای عدم دارد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.