روزی که بی تو دامن ضعفم به چنگ بود
عکسم ز آب آینه در زیر زنگ بود
چون لاله زین بهار نچیدیم غیر داغ
آیینهداری نفس اظهار رنگ بود
پروازها به زیر فلک محو بال ماند
گردی نشد بلند ز بس عرصه تنگ بود
بوس کفش تبسم صبح امید کیست
اینجا همین بهار حنا گل به چنگ بود
در عالمی که بیخبر از خود گذشتن است
اندیشهٔ شتاب طلسم درنگ بود
صبری مگر تلافی آزار ما کند
مینا شکسته آنچه به دل بست سنگ بود
زنجیر ما چو زلف بتان ماند بیصدا
از بس غبار دشت جنون سرمه رنگ بود
حیرت کفیل یکمژه تمهید خواب نیست
آینه داغ سایهٔ دیوار زنگ بود
آهی نکرد گل که دمی از خودم نبرد
رنگ شکستهام پر چندین خدنگ بود
بیدل به جیب خویش فرو برد حیرتم
چشم به هم نیامده کام نهنگ بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساس تنهایی و غم ناشی از دوری معشوق خود میپردازد. او به توصیف حالاتی میپردازد که در غیاب محبوبش تجربه کرده و به تصویر کشیدن تصویر خودش که در آینه تنها و غمگین است. شاعر از چالشهای زندگی و محدودیتهایی که احساس میکند، سخن میگوید و به نوعی به عدم تحقق آرزوها و خوابهایش اشاره میکند. از دیگر مضامین شعر میتوان به حسرت، انتظار و خطرات عشق اشاره کرد. در نهایت، شاعر حس بیزمینی و حیرت خود را از شرایط زندگی و عشق بیان میکند.
هوش مصنوعی: روزی که بدون تو در حال ناامیدی و ضعف بودم، تصویرم در آینه به خاطر زنگ زدن آن، واضح نبود.
هوش مصنوعی: در این بهار، چون لالهای که پرپر نشده، ما غیر از اشک و داغی که بر جای میگذارد، چیزی از خود نشان ندادیم.
هوش مصنوعی: پروازها در آسمان به خاطر محدودیت فضا نتوانستند بالا بروند و با بالهای خود محو شدند، چرا که از بس که فضا تنگ بود، نتوانستند به سوی اوج بروند.
هوش مصنوعی: در اینجا بهار زیبایی و امید مانند گل حنا در دستان کسی است که با لبخند و نشاط، نوید روزهای خوب را میدهد. در واقع، این تصویر به روزهای روشن و خوشامدگویی به زندگی اشاره میکند که در آن زیبایی و شادی حاکم است.
هوش مصنوعی: در جهانی که افراد از خود و واقعیات دور شدهاند، تفکر و تأمل به عنوان یک جادو به کندی حرکت میکند.
هوش مصنوعی: شاید صبر من، تلافی کند آن ناراحتیای که به ما رسانده است. مینا، که شکسته است، چیزی که به دل بسته بود در واقع سنگین و سرد بود.
هوش مصنوعی: زنجیری که ما را به هم وصل کرده، همانند زلفهای زیبا و بیصداست. این بیصدایی به خاطر غبار و آشفتگی دشت جنون است که مانند سرمه رنگین شده است.
هوش مصنوعی: تعجب و شگفتی ناشی از یک پلک زدن نمیتواند به خاطر خواب باشد؛ بلکه تصویر داغ و تابناک سایه دیوار مثل زنگی است که بر اثر زمان کهنه و فرسوده شده است.
هوش مصنوعی: گل هیچگونه آه و نالهای نکرد، زیرا به آرامی احساسات و رنگهای شکستهام را در خود میپروراند و پر از تیر و تند بادها بود.
هوش مصنوعی: بیدل در اینجا اشاره به حالتی از حیرت و شگفتی دارد که در دل خود احساس میکند. این حیرت و شگفتی آنقدر عمیق است که گویی در جیبش پنهان کرده و به آن فکر میکند، در حالی که به سرعت میگذرد. این احساس میتواند به اندازهی چیزی بزرگ و عظیم مانند کام نهنگ باشد که نشانهای از عمق و وسعت تجربهها و احساسات اوست. به طور کلی، فرد در حال تأمل و برداشت عمیق از زندگی و واقعیتهاست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رفت آنکه روز ما ز ستم تیره رنگ بود
واندوه را بنزد دل ما درنگ بود
وان شد که گفتی از در و دیوار روزگار
خورشید تیغ آخته با ما بجنگ بود
وان عهد شد که چون گل رعنا بخون دل
[...]
آن یار خشم رفته که با ما بجنگ بود
دی سنبلش ز تاب می آشفته رنگ بود
ای واعظ، ار حدیث تو ننشست در ضمیر
عیبم مکن، که گوش بر آواز چنگ بود
عمری چو خاک، بر سر کویت شدم مقیم
[...]
امشب دلم به فکر دهان تو تنگ بود
وز صبح با خیال خودم تیر جنگ بود
از نالهام نوا به دل عاشقان رسید
قانون عشق چون دل ما را به چنگ بود
بر جان و دل چو لشکر حسن تو تاختند
[...]
باز آمد و ز عربده شرمنده رنگ بود
مایل به آشتیّ و پشیمان ز جنگ بود
ای حسرت از دلم برو امروز، کان گذشت
کاین خوان تنگ عیش بر امید تنگ بود
آخر کبوتر حرم التفات شد
[...]
امشب گل شکفتگی ما دو رنگ بود
نقل شراب، پسته ی خندان تنگ بود
ساقی ز چهره آینه بر روی بزم داشت
مطرب ز پنجه، شانه کش زلف چنگ بود
گل از حجاب لاله رخان حال غنچه داشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.