خوشخرامان داد طبع سستبنیادم دهید
خاک من بیش از غباری نیست بر بادم دهید
در فرامش خانهٔ هستی عدم گم کردهام
یادی از کیفیت آن الفت آبادم دهید
از خیالش در دلم ارژنگها خون میخورد
یک سر مو کاش سر در کلک بهزادم دهید
نغمهٔ دردی به صد خون جگر پروردهام
گر دماغی هست گاهی دل به فریادم دهید
زین تهیدستی که بر سامان فقر افزودهام
صفر اعداد کمالم منصب صادم دهید
خون مشتاقان نباید بیتامل ریختن
زان مژه نیش جگرکاوی به فصادم دهید
فرصت سعی فنا ذوق وصال دیگر است
جانکنی گر رخصتی دارد به فرهادم دهید
تا نخندد از غبارم تهمت آزادگی
بعد مردن همکف خاکم به صیادم دهید
نیست چون آیینهٔ دل پردهٔ ناموس حسن
شیشه مقداری به یاد آن پریزادم دهید
پُر فرامش رفتهام دور از طربگاه وفاق
گر به یاد کس رسم از حال من یادم دهید
سرمهام، پیش که نالم، شرم آن چشممگداخت
خامشی هم بیتظلم نیستگر دادم دهید
واگذاریدم چو بیدل با همین یاس و الم
کو دماغ زنده بودن تا دل شادم دهید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق شاعر درباره غم و فقدان میپردازد. شاعر از ضعف خود در برابر مشکلات و عدم وجود دلخوشی صحبت میکند. او به یاد گذشته و زخمهایش اشاره میکند و از دیگران درخواست میکند که به او کمک کنند تا دوباره به زندگی و شادی برگردد. احساس تنهایی و جدایی از عشق و زیباییهای زندگی در این شعر به وضوح حس میشود و شاعر به شدت به یاد آنها میافتد. او درخواست میکند که دیگران او را درک کنند و به او امید و آرامش بدهند. در کل، شعر نمایانگر تزلزل روحی و جستجوی محبت و معنا در زندگی است.
هوش مصنوعی: خوشحالخویان به من بگویید که آیا من حقیر و بیاساس، این مقدار خاک و غبار را هم دریافت کنم؟
هوش مصنوعی: در دل تنهایی و سردی وجودم، فراموش کردهام که چگونه به یاد زیبایی و شادیهای آنجا بیفتم.
هوش مصنوعی: در دل من، خیالش باعث میشود که سختیها و دردهای زیادی را متحمل شوم. ای کاش یک تار موی او را به من بدهی تا در برابر آن، تمامی رنجهایم را تحمل کنم.
هوش مصنوعی: من به خاطر درد و رنجهای زیاد، با تمام وجود غم و اندوهم را به تصویر کشیدهام. اگر کسی میتواند، گاه و بیگاه اجازه دهید که دل به فریاد من پاسخ دهد.
هوش مصنوعی: از این فقر و کمبود مالی که به آن دچار شدهام، میخواهم که مقام و منزلتی به من بدهید که برابر عدد صفر باشد، یعنی به هیچ وجه کم و کسری نداشته باشد.
هوش مصنوعی: شما نباید بدون کمی فکر و دقت خون کسانی را که به شدت عاشق هستند، بریزید. از آن چشمان زیبا و سحرآمیز به من آسیب نزنید و بگذارید که در آرامش بمانم.
هوش مصنوعی: فرصت تلاش و کوشش برای رسیدن به لذت وصال، متفاوت است. اگر میخواهید زندگی را جدیتر بگیرید و از آن لذت ببرید، به زندگی زیبا و پر از حماسه منجر شوید.
هوش مصنوعی: نترسید که پس از مرگم، به من تهمت آزادگی بزنند؛ زیرا وقتی که من به خاک میروم، خواستهام این است که بدنم به دست صیادان بیفتد.
هوش مصنوعی: دلهای پاک و بیآلایش همچون آیینهای هستند که نمیتوانند حجاب و پردهای برای زیباییها و عشق واقعی به وجود آورند. برای یادآوری آن معشوق دلربا، لازم است که در این دلهای بیپرده، اشارهای به یادش گردد.
هوش مصنوعی: من به دور از محل شادی و خوشی به سر میبرم و اگر به یاد کسی بیفتم، لطفا حال و احوال من را به او بگویید.
هوش مصنوعی: من در سکوت خود درد و رنجهایم را پنهان کردهام و به خاطر شرم از آن چشمان، نمیتوانم فریاد بزنم. اما بیتوجهی به دردهایم هم ناپسند است، اگر من حرفی بزنم، حقم را از من میگیرند.
هوش مصنوعی: من خود را مانند بیدل رها کردهام و با همین گلهای یاس و زردآلو به زندگی ادامه میدهم، تا اینکه روح شادابی را به من بازگردانید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.