بندگی با معرفت، خاصِ حضورِ آدمیست
ورنه اینجا سجدهها چون سایه یکسر مبهمیست
با سجودت از ازل پیشانیام را توأمیست
دوری اندیشیدنم زان آستان، نامحرمیست
آه از آن دریا جدا گردیدم و نگداختم
چون گهر، غلتیدنِ اشکم ز دردِ بینمیست
فرصتم تاکی ز بیآبی کشد رنجِ نفس
سازِ قلیانی که دارد؟ مجلسِ پیری، دمیست
داغ زیرِ پا و آتش بر سر و در دیده اشک
شمع را, در انجمن بودن, چه جای خرمیست؟
حاصلِ اشغالِ محفل، دوش پرسیدم ز شمع
گفت: افزونی نفس میسوزد و قسمت کمیست
سوختن، منتگذارِ چارهفرمایان مباد
جز به مهتابم به هرجا مینشانی، مرهمیست
با دو عالم آشنا، ظلم است بیکس زیستن
پیش ازین هستی غناها داشت، اکنون مبرمیست
آتشی کو کز چراغِ خامشمگیرد خبر
خامسوزِ داغِ دل را، سوختن هم مرهمیست
جز بههمچیدن، کسی را با تصرف کار نیست
گندم انبار است هر سو، لیک قحطِ آدمیست
خلق در موت و حیات از صوف و اطلس تا کفن
هرچه پوشد زین سیاهی و سفیدی، ماتمیست
تا ابد کوک است بیدل نغمهٔ سازِ جهان
اوجِ اقبال و حضیضِ فقر زیری و بمیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به بیان احوالات و احساسات عمیق انسانی میپردازد که در جستجوی معانی و حقیقت وجود خود است. شاعر از حسرت و درد جدایی از ذات الهی صحبت میکند و به نوعی به بیمعنایی و کمبود در زندگی اشاره دارد. او به شرایط بسختی که در آن به سر میبرد و رنجی که از بیآبی و تنهایی میکشد، میپردازد. در عین حال، حرکت به سوی نور و امید را نیز در خود حفظ کرده و از خطرات و دشواریهایی که در مسیر زندگی وجود دارد و پیوند با دیگران را مهمة ارتباط با حقیقت میداند، سخن میگوید. در مجموع، این شعر تلاشی برای درک عمیقتر از وجود و روابط انسانی است.
هوش مصنوعی: بندگی با درک و شناخت خاصی از خداوند مرتبط است وگرنه سجدهها و عبادتهایی که بدون فهم و توجه انجام میشوند، مانند سایهای هستند که کاملاً ناواضح و بیمعنا به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: از زمانهای دور، سجدهی من باعث شده است که پیشانیام به آستان تو نزدیک باشد. اما تفکر دربارهی دوری از آن مکان مقدس، نوعی بیاحترامی و نامحرمی به حساب میآید.
هوش مصنوعی: دردی عمیق وجودم را فراگرفته و از دریا جدا شدم، اما نتوانستم احساساتم را کنترل کنم. اشکهایم به خاطر این درد بیپایان در حال جاری شدن است.
هوش مصنوعی: زمانی که من در حال تحمل رنج تنفس ناشی از بیآبی هستم، چه زمانی فرصت باقی مانده است؟ این درد مانند قلیانی است که در جمع پیران گاهی به انسان یادآوری میکند که عمر کوتاه است و باید از لحظهها استفاده کرد.
هوش مصنوعی: زخمی که زیر پا دارم و آتش سوزان روی سرم و اشکی که در چشمانم دارم، در حالی که شمعی در جمع روشن است، چه جایی برای خوشحالی وجود دارد؟
هوش مصنوعی: دیشب در جمع دوستان میپرسیدم که شمع چرا میسوزد. شمع پاسخ داد که حرارت و نورش ناشی از سوختن نفسش است و در واقع، این سوختن فقط بخشی از وجود او را میسوزاند.
هوش مصنوعی: ناراحتی و غم ناشی از منت دیگران را تحمل نکن، زیرا در هر جایی که بروی، درخشش و زیبایی تو به نوعی تسلیبخش است و مانند دارویی بر زخمهایت عمل میکند.
هوش مصنوعی: زندگی کردن بدون همراه و همدم در میان دو عالم، ظلم و ستم است. پیش از این، زندگی پر از ثروت و نعمت بود، اما اکنون وضعیت به شدت دشوار و بحرانی است.
هوش مصنوعی: آتشی که از چراغ خاموش به وجود میآید، حکایت از حس سوزان دل دارد و این سوختن نیز به نوعی تسکینی برای دل دردمند است.
هوش مصنوعی: تنها کسی میتواند کارها را به درستی پیش ببرد که توانایی ترکیب و اداره داشته باشد. در حالی که در اطراف انبوهی از گندم موجود است، اما کمبود انسانهایی با تواناییهای لازم احساس میشود.
هوش مصنوعی: مردم در جوانی و پیری به نوعی لباس میپوشند، و هرچه که بر تن کنند، چه تیره و چه روشن، در واقع نشانهای از ماتم و سوگواری است.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که زندگی و سرنوشت انسانها همواره با نوساناتی همراه است. در یک لحظه ممکن است در اوج شادکامی و موفقیت باشیم و در لحظهای دیگر به پایینترین نقطههای زندگی و فقر برسیم. این نوسانات همیشگی در جهان وجود دارند و نشاندهندهٔ تغییرات و تحولات مداوم در حیات بشر هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با رخ خوبت که وَرد بوستان خرّمی ست
حور اگر دعویّ رعنایی کند ناآدمی ست
بخت بد بنگر که می پوشد ز من راز تو دل
در میان ما و او با آنکه چندین محرمی ست
دل نشاید بست بر عهد بتان بی وفا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.