پی اشک من ندانم بهکجا رسیده باشد
ز پیات دویدنی داشت به رهی چکیده باشد
ز نگاه سرکشیدن به رخت چه احتمال است
مگر ازکمین حیرت مژه قدکشیده باشد
تب وتاب موج باید ز غرور بحر دیدن
چه رسد به حالم آنکسکه ترا ندیده باشد
به نسیمی از اجابت چمن حضور داریم
دل چاک بال میزد سحری دمیده باشد
به چمن زخون بسمل همه جا بهارناز است
دم تیغ آن تبسم رگ گل بریده باشد
دل ما نداشت چیزیکه توان نمود صیدش
سر زلفت از خجالت چقدر خمیده باشد
چه بلندی و چه پستی، چه عدم چه ملک هستی
نشنیدهایم جاییکه کس آرمیده باشد
بمو زیر هستیما چو خروشساز عنقاست
شنو ازکسیکه او هم زکسی شنید باشد
ز طریق شمع غافل مگذر درین بیابان
مژه آب ده ز خاری که به پا خلیده باشد
غم هیچکس ندارد فلک غروپیما
به زبان مدبری چند گله می تپیده باشد
به دماغ دعوی عشق سر بوالهوس بلند است
مگر از دکان قصاب جگری خریده باشد
همهکس سراغ مطلب به دری رساند و نازید
من و ناز نیمجانی که به لب رسیده باشد
به هزار پرده بیدل ز دهان بینشانش
سخنی شنیدهام من که کسی ندیده باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از حال و هوای عاشقانه و دردمند خود سخن میگوید. او از تنهاییاش و اشتیاق به محبوبش مینویسد و به پیچیدگیهای عشق و حیرتهای آن اشاره میکند. شاعر میگوید که ممکن است عشقش به کجا رفته باشد و هر روز در پی محبوبش میدود. او به زیبایی و جذابیت محبوب و تأثیر آن بر دل و جانش میپردازد و به تضادهای وجودی اشاره میکند. در نهایت، شاعر به این نکته میرسد که هرچند عشق و وصالی در کار نیست، اما این عشق همچنان وجود دارد و جان او را میسوزاند. شعر پر است از احساسات عمیق و تصویرسازیهای زیبا که نشاندهنده عشق و غم است.
هوش مصنوعی: نمیدانم اشکهای من به کجا رفتهاند، اما به دنبال تو دویدنی داشتم که در راه، چکیده شده است.
هوش مصنوعی: نگاه نکردن به زیبایی چهرهات چه زمانی ممکن است، مگر اینکه از پشت پرده حیرت، مژههایت به حالت تماشای تو کشیده شده باشد.
هوش مصنوعی: موج دریا به خاطر بزرگی و شکوه خود حالت خاصی دارد، اما حال من که تو را ندیدهام، به مراتب بیشتر از آن است.
هوش مصنوعی: به لطف نسیمی که بر ما وزیده، در دل چمن حاضر و شاداب هستیم و دل ما همچون پرندهای در حال پرواز است، گویی سحرگاهی طلوع کرده است.
هوش مصنوعی: در چمنزار، به علت خونریزی و درد، همه جا بویی از بهار و زیبایی احساس میشود. چهره خنجر مانند، مانند لبخندی است که رگ گل را شکسته است.
هوش مصنوعی: دل ما هیچ چیز نداشت که بتواند دلباختگیاش را نشان دهد، فقط از شرم و خجالت، موهای بلند تو چقدر زود خمیده و به هم ریخته شده است.
هوش مصنوعی: هیچ جا نمیتوانیم جایی را پیدا کنیم که کسی به آرامش و آسودگی زندگی کرده باشد، زیرا هر چیز در بالاترین و پایینترین حالت خود، و همچنین وجود و عدم، وجود دارد.
هوش مصنوعی: ما همچون صدای ساز پرندهای mythical هستیم که در میان زندگی وجود دارد. این صدا را از کسی بشنو که خودش از دیگری شنیده است.
هوش مصنوعی: از کنار شمع بیتوجهی نکن، در این بیابان مراقب باش که ممکن است زخمهای از خارهایی که به پاهایت چسبیدهاند، دردناک باشند.
هوش مصنوعی: فلک به هیچ کس غم و اندوهی ندارد، حتی اگر کسی با زبان خوش و بیدقتی به آن شکایت کند، این ناراحتی همچنان در دل او وجود نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: عشق واقعی نیازمند صداقت و خلوص نیت است، و افرادی که فقط به ظواهر عشق میپردازند، ممکن است دچار توهم شوند. اگر کسی ادعای عشق میکند، باید نگاهی به پیشینه او انداخت؛ شاید او از جایی غیرمعمول چیزی خریده باشد که دلش را فریب میدهد.
هوش مصنوعی: همه افراد به دنبال موضوعات مهم و ارزشمند میروند و به آن افتخار میکنند، اما من به ناز و کرشمهام که به مرز زوال رسیده، ناز نمیکنم.
هوش مصنوعی: من در برابر رازهایی که او به آرامی بیان کرده، هزاران پرده از دل را کنار زدهام و آنچنان سخنانی از او شنیدهام که هیچکس دیگری نتوانسته است آنها را ببیند یا بشنود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.