نیرنگ جلوهایکه به دل نقش بستهام
طاووس میپرد به هوا رنگ جستهام
با موج گوهرم گرو تاختن بجاست
من هم به سعی آبله دامن شکستهام
افسون الفت دل جمعم مآثر است
چون بوی گل به غنچه توان بست دستهام
موجگهر خمار تپیدن نمیکشد
برخاستهست دل ز غبار نشستهام
وضع سحر مطالعهٔ عبرتست و بس
عالم بهار دارد و من سینه خستهام
در ضبط عیش جرأت خمیازهات رساست
میدان کشیدن رگ ساز گسستهام
بیدل به طوف دامن نازش چسان رسم
سعی غبار نم زدهٔ پر شکستهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر احساسات و تصورات عاشقانهاش را بیان میکند. او از نیرنگها و زیباییهای درونیاش سخن میگوید و خود را مانند طاووس میبیند که به زیبایی پرواز میکند. با اشاره به موج و گوهر، به شور و اشتیاقاش اشاره میکند و از تجربههای عاشقانه صحبت میکند که سرشار از غم و شادی هستند. او به وضعیت نابسامان خود در مواجهه با عشق و تأثیر عاطفی آن بر زندگیاش تأکید دارد. در پایان نیز به حسرت و دشواریهای عشق اشاره کرده و نمایی از ناز و زیبایی طرف مقابل خود را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: من در دل خود تصویر زیبایی را به نمایش گذاشتهام، مانند طاووسی که با پرهای رنگارنگش به آسمان میپرد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در زندگی، برای دستیابی به ارزشها و اهداف مهم، تلاش و کوششی لازم است. من نیز با همه مشکلات و چالشهایی که دارم، سعی و تلاشم را ادامه میدهم و به دنبال خواستههایم میروم.
هوش مصنوعی: عشق و محبت من به دیگران مانند عطر گلی است که در دل غنچهاش محصور شده، و این زیبایی و جذابیت را باید در کنار هم جمع کنیم.
هوش مصنوعی: دل از غبار و غم جدایی برخواسته و دیگر نمیتواند درون خود را پوشیده نگهدارد. احساسات عمیق و پرشور، مانند موجی که در دریا بالا میآید، در وجودم جاری شده است.
هوش مصنوعی: وضعیت سحر و تماشای آن تنها به منظور درس گرفتن و عبرت آموزی است. در حالی که دنیا در بهار خود پر از زیبایی و نشاط است، من درونم خسته و دلتنگ هستم.
هوش مصنوعی: در لذت زندگی، شجاعت تو در بیدار ماندن و خمیازه کشیدن نمایان است. حالا به یادآورید که صدای ساز من به خاطر درد و مشکل قطع شده است.
هوش مصنوعی: من چگونه میتوانم در تلاش خود برای رسیدن به دامن ناز او به طوفان برسم، در حالی که مانند پر شکستهای هستم که غبار نمزدهای بر آن نشسته است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا من خیال عارض تو نقش بستهام
نقش هوا ز لوح دل خویش شستهام
جستم ز قید هستی و از ننگ عافیت
وز دام آن سلاسل مشکین نجستهام
چون در کمند عشق تو جانم اسیر شد
[...]
ای نوجوان که دل به کمند تو بستهام
رحمی نما که پیر و ضعیف و شکستهام
چل سال در مجاهده عمرم چو صرف شد
پنداشتم ز مهر بتان بازرستهام
بر باد داده حاصل چلساله این زمان
[...]
سنگ جفا بقصد دل زار خستهام
مفکن که من ز طالع خود دلشکستهام
خونابه گر شدست سرشگم عجب مدار
داغ درون خویش بآن آب شستهام
ای مرغ نامهبر، ز گزند ایمنی که من
[...]
صد شکر کز غم چو تویی زار و خسته ام
از پهلوی رخ تو چو زلفت شکسته ام
بر دیده ام خرام که در رهگذار تو
فرش است شیشه پارهٔ رنگ شکسته ام
چون غنچه های لالهٔ نشکفته در چمن
[...]
بیدست و پا به خاک ادب نقش بستهام
در سایهٔ تأمل یادش نشستهام
فریاد ما بهگو ش ترحم شنیدنی است
پربینوا چو نغمهٔ تارگسستهام
ای کاش سعی بیخودیی داد ما دهد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.