دی به شبنم گریهٔ ما نوگلی خندید و رفت
از زبان اشک هم درد دلی نشنید و رفت
از تماشاگاه هستی مدعا سیر دل است
چون نفس باید بر این آیینه هم پیچید و رفت
شمع محفل بر خموشی بست و مینا بر شکست
هر کسی زین انجمن طرز دگر نالید و رفت
زین بیابان هر قدم خار دگر دارد کمین
رهروان را پیشپای خویش باید دید و رفت
عزم چون افتاد صادق راه مقصد بسته نیست
اشک در بیدست و پایی ها به سر غلتید و رفت
کوشش واماندگان هم ره به جایی میبرد
سر به پایی میتوان چون آبله دزدید و رفت
عالمی صد ناله پیشآهنگی امید داشت
یک نگاه واپسین ناگاه برگردید و رفت
ای سحر در اشک شبنم غوطه میباید زدن
کز شکست رنگ بر ما عافیت خندید و رفت
هیچ شبنم برنیارد سر ز جیب نیستی
گر بداند کز چه گل خواهد نظر پوشید و رفت
زان دهان بینشان بوی سراغی بردهام
تا قیامت بایدم راه عدم پرسید و رفت
صبحدم بیدل خیال نوبهار آیینهای
از تبسم بر گل زخمم نمک پاشید و رفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و دردناک شاعر است که در مواجهه با از دست دادن و جدایی، همچنان به زیباییهای زندگی توجه دارد. شاعر با شبنم، اشک و محفل خموش نمادهایی از غم و اندوه را ارائه میدهد، و در عین حال نداهای امید و تلاش برای پیشرفت را نیز مطرح میکند. هر کدام از عواطف و احساسات او بیانگر یک دوره از زندگی است که بهسرعت میگذرد و هیچ چیز ثابت نمیماند. در نهایت، شاعر از راه عدم و تجربیات دردناک سخن میگوید و نشان میدهد که چگونه زیباییها حتی در دل غم نیز میتوانند وجود داشته باشند.
هوش مصنوعی: در یک شب، گلی با دیدن اشکهای ما لبخند زد و از کنار ما رفت. با وجود اینکه دل ما پر از درد و حسرت بود، هیچ کس صدای آن را نشنید و گل به راه خود ادامه داد.
هوش مصنوعی: در نگاه به جهان، هدف دل و احساسات ماست. مانند نفس که به راحتی میچرخد و حرکت میکند، ما نیز باید بر این آینهی هستی تأمل کنیم و به سمت جلو پیش رویم.
هوش مصنوعی: در این محفل، شمعی که نورافشان است، بر سکوت حاکم شده و جام می نیز از شکست خود گلهمند است. هر فردی از این جمع به طرز متفاوتی ناله و شکایت کرده و سپس آنجا را ترک کرده است.
هوش مصنوعی: در این بیابان، هر قدمی که برداشته میشود، چالشهای جدیدی در انتظار است. مسافران باید از جلو پای خود آگاه باشند و با احتیاط پیش بروند.
هوش مصنوعی: زمانی که اراده و تصمیم جدی برای رسیدن به هدفی شکل بگیرد، هیچ مانعی نمیتواند جلوی آن را بگیرد. حتی اگر در شرایط سخت و ناتوانی باشیم، میتوانیم با عزم و استقامت به جلو حرکت کنیم.
هوش مصنوعی: تلاش افرادی که در عقب ماندهاند، غالباً به جایی نمیرسد. اگر سر به زیر باشی میتوانی مانند آبله دزدیده و فرار کنی.
هوش مصنوعی: آگاه و دانایی در برابر مشکلات و ناامیدیها امیدی به تغییر شرایط داشت. اما ناگهان با یک نگاه از آن وضعیت خارج شد و رفت.
هوش مصنوعی: ای صبحگاه، در اشکهای شبنم باید غوطهور شوی، زیرا شکست رنگ بر ما باعث شد که عافیت لبخند بزند و رفت.
هوش مصنوعی: هیچ شبنمای نمیتواند به سر از جیب عدم بیرون بیاید، اگر بداند که از کدام گل باید پنهان شود و برود.
هوش مصنوعی: از آن دهان بینشان بوی دوستان را حس کردهام، تا ابد باید دربارهی راه ناپدید شدن سخن بگویم و بروم.
هوش مصنوعی: در صبح زود، بیدل، که نمادی از عاطفه و احساسات عمیق است، با یاد بهار و جوانی به سراغم آمد. او با تبسمی دلنشین به گل دل زخمی من نگاه کرد و بر زخمهایم نمک پاشید و به سرعت رفت. این تصویر زیبا نشاندهندهی تلخی و شیرینیهایی است که در زندگی تجربه میکنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوش غم بر گریههای زخم ما خندید و رفت
پارهای بر ریشهای ما نمک پاشید و رفت
عید نومیدی مبارک باد کز رویش نگاه
همچو اشک حسرتم در خاک و خون غلتید و رفت
شب در آمد غم درون از رخنههای سینهام
[...]
دوش آن نامهربان احوال ما پرسید و رفت
صد سخن سر کرد، اما یک سخن نشنید و رفت
هر که آمد در غم آباد جهان، چون گردباد
روزگاری خاک خورد، آخر به خود پیچید و رفت
وقت آن کس خوش که چون برق از گریبان وجود
[...]
تخم اشک از کف بنه ای دل که مانند سحاب
تا بپاشی تخم، می باید ز هم پاشید و رفت
چون قدح کآید بر مینا، شب آمد پیش من
گریه کردم از برای ماندنش، خندید و رفت
بس که خاک این چمن سرگشتگی می آورد
[...]
بر سر راهش فتاده غرق اشگم دید و رفت
زیرلب بر گریهٔ خونین من خندید و رفت
از دو عالم بود در دستم همین دین و دلی
یکنظر دردیده کردآن هر دون را دزدید و رفت
گرچه دل از پا درآمد در ره عشقش ولی
[...]
بر سر بالینم آن گل آمد و خندید و رفت
آرزوهایی که در دل داشتم فهمید و رفت
ساغر خود را تهی برد از کف دریا حباب
عالم آبی که می گفتند او را دید و رفت
مادر دوران مرا روزی که بر گهواره بست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.