شبکه شور بلبل ما ریشه درگلزار داشت
بوی گل در غنچه رنگ ناله در منقار داشت
نغمه جولان صید نیرنگ که زین صحرا گذشت
ترکش تیر بتان فریاد موسیقار داشت
رخصت یک جنبش مژگان نداد آگاهیام
حیرت اینحا خواب یا از دیدهای بیدار داشت
عقدهٔ محرومیِ کس فکر جمعیت مباد
تا پریشان بود دل، بویی ز زلف یار داشت
داغ بیدردی نشاند، آخر به خاک تیرهام
بود زیرِ چتر گل، تا شمع در پا خار داشت
گر همه کفر است نتوان سر ز همواری کشید
سبحه را دیدیم طوف حلقهٔ زنار داشت
عجز همکافیست هرجا مقصد از خود رفتن است
سایه هستی تا عدم یک لغزشی هموار داشت
صفحهای آتش زدیم آیینهها پرداختیم
سوختن چندین چراغان چشمک دیدار داشت
بیگل صد انجمن بیپرده بود اما چه سود
التفات رنگ ما را درپس دیوار داشت
نارسابی صد خیال هرزه انشا کند
طینت بیکار، ما را بیشتر در کار داشت
عمرها شد چونگهر تهمتکش بیدردیام
یاد ایامی که چشمم یک دو شبنموار داشت
آسمانی از کف خاک اختراع غفلت است
بیدل از فخری که ما دارپم باید عار داشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات و تجربیات درونی خود میپردازد. او به شب و زیباییهای طبیعت اشاره میکند و از بوی گل و نغمههای گوشنواز صحبت میکند. در عین حال، شاعر به دردهای درونی و محرومیتهایش نیز اشاره دارد، و روزهای سخت و بیدردیاش را در مقایسه با زیباییهای جهان بیان میکند. تصاویری از غفلت، تنهایی و یادآوری لحظات شیرین گذشته در شعر به چشم میخورد. بهطور کلی، این شعر ترکیبی از زیبایی و درد، شادی و اندوه را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: در شبی که بلبل ما در گلزار مشغول ترانهسرایی بود، عطر گل در غنچهای حس میشد و رنگ نالهها در صدای او به وضوح دیده میشد.
هوش مصنوعی: صدای دلنشین جویندگان فریب که از این صحرا عبور کردند، تیرکمان خنجرهای زیبا صدای شیوا و آهنگینی داشت.
هوش مصنوعی: اجازه یک حرکت ساده از پلکهایم داده نشد و این آگاهی من را در حیرت فرو برد. نمیدانم که آیا در خواب هستم یا به طور واقعی در حال مشاهده این صحنه هستم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دل آشفته و پریشان است، نگرانی از اینکه کسی از جمع جدا باشد وجود ندارد، چرا که طعم و عطر محبت یار همیشه در یاد میماند.
هوش مصنوعی: دردی که در زندگی احساس نمیشود، به دلایل مختلف میتواند باعث شود انسان در نهایت به تاریکی و ناامیدی برسد. من در حالی که زیر سایهی زیبایی و گلها بودم، همچنان احساس ناامیدی و درد را در خود داشتم. شمعی که باید نور و گرما میداد، در نهایت به خاطر وجود خارها در پایش، توانایی خود را از دست داده بود.
هوش مصنوعی: اگر همه چیز نادرست و مخالف اصول باشد، نمیتوانی از مسیر صاف و مستقیم خارج شوی؛ ما مشاهده کردیم که حتی در میان گردابهای وحشتناک و پیچیده، نشانهها و وسایل مختلفی وجود دارد.
هوش مصنوعی: ناتوانی هم در جایی که هدف فراموشی خود است، کافی است. سایه وجود تا زمانی که به عدم میرسد، یک لغزش نرم و آرامی دارد.
هوش مصنوعی: ما برگی را سوزاندیم و آینهها را پاک کردیم، در حالی که چندین چراغ روشن در چشمان دیدارمان میدرخشید.
هوش مصنوعی: گل در میان انجمنهای مختلف و شلوغ به چشم میآید، اما به چه فایده وقتی ما در پس دیوار، به رنگ و حالمان توجهی نمیشود؟
هوش مصنوعی: خیالات بیثمر و بیفایده، ذهن ما را مشغول میکند و ما را از کارهای مهمتری بازمیدارد.
هوش مصنوعی: سالها گذشت و مانند یک گوهر، تهمتها و دردهای بسیاری را تحمل کردم. یاد ایامی را میکنم که چشمانم همچون دو قطره شبنم روشنی داشتند و بینهایت شاداب و سرزنده بودند.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که انسانها به دلیل غفلت و بیتوجهی به حقیقتها و مسائل مهم زندگی، نابود میشوند. اشاره میکند که اگر کسی به ظواهر و فریبهای دنیا بچسبد، باید از این وضعیت شرمسار باشد، چرا که زندگی واقعی فراتر از این ظواهر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بلبلی برگِ گُلی خوش رنگ در منقار داشت
و اندر آن برگ و نوا خوش نالههایِ زار داشت
گفتمش در عین وصل، این ناله و فریاد چیست؟
گفت ما را جلوهٔ معشوق در این کار داشت
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض
[...]
بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت
واندر آن برگ و نوا خوش نالههای زار داشت
مرغ مدفونی گلی از شرب در منقار داشت
برگلستانی زکمخا نالهای زار داشت
گفتمش چون چرخ ابریشم فغان در وصل چیست
[...]
یار نازک دل که بی موجب ز من آزار داشت
عمری از تیغ تغافل خاطرم افگار داشت
داشتم بسیار درد و حسرت از آزار او
با من آزارش نمی دانم چرا بسیار داشت
دیده بخت من از نادیدن او تیره بود
[...]
جانم از صبح ازل چون دیده بر دیدار داشت
تا ابد هم دل تمنای رخ دلدار داشت
یار باری دان دل و جان ابد را تا ازل
پادشاه لامکان چون از مکانها عار داشت
تا که هست از کفر و ایمان چشم کافر کیش او
[...]
احمد مرسل که باطن مشرق انوار داشت
دوست را آیینه بر اندازه دیدار داشت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.