گنجور

 
بیدل دهلوی

گردی ز خویش رفتن ما هیچ برنخاست

چون گل درای قافلهٔ رنگ بیصداست

تا سر نهاد‌ه ایم به خاک در نیاز

مانند سایه جبههٔ ما محو نقش پاست

بنیاد ما چو غنچه طلسم هوای توست

تا سر بجاست بوی خیال تو مغز ماست

کس رایگان نچید گل از باغ اعتبار

آب عقیق و نشئهٔ می نیز خونبهاست

عارف شکست رنگش از آگاهی‌ست و بس

بوی رسیدگی به ثمر سیلی جفاست

آن‌کیست فکر بی‌بری از پاش نفکند

از سایه سرو نیز درین بوستان دوتاست

ما را فنا شکنجهٔ پرواز شوق نیست

شبنم دمی‌که رفت ز خود جوهر هواست

ناآشنای صورت واماندگان نه‌ایم

ما رابه قدر آبله‌، آیینه زیر پاست

شوق فسرده از نگهی تازه می‌شود

یک برگ کاه شعلهٔ وامانده را عصاست

عمری‌ست ناز آینهٔ عجز می‌کشیم

رنگ شکسته هم به مزاج دل آشناست

هرچند ما به‌گرد خرامش نمی‌رسیم

برگشته است آن مژه امیدها رساست

بیدل چو نی ز ناله نداریم چاره‌ای

تا راه جنبشی زنفس درگلوی ماست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عنصری

درد مرا بگیتی دارو پدید نیست

دردی که از فراق بود درد بی دواست

گنجی است عاشقان را صبر ار نگه کنی

کو روی زرد سرخ کند پشت گوژ راست

فرخی سیستانی

ای فعل تو ستوده و گفتارهات راست

دایم ترا بفضل و بآزادگی هواست

از کوشش تو شاه، بهر جای هیبتست

وز بخشش تو میر بهر خانه یی نواست

فضل ترا همی نبود منتهی پدید

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ناصرخسرو

این تخت سخت گنبد گردان سرای ماست

یا خود یکی بلند و بی‌آسایش آسیاست

لا بل که هر کسیش به مقدار علم خویش

ایدون گمان برد که «خود این ساخته مراست»

داناش گفت «معدن چون و چراست این»

[...]

قطران تبریزی

ای با خدای و با همه خلق خدای راست

از داد و راستی همه پیروزئی تراست

ملک تو همچو رنج بداندیش تو فزون

رنج تو همچو ملک بداندیش تو بکاست

طبع تو پاک و جان تو پاک و تن تو پاک

[...]

مسعود سعد سلمان

اندر تنور روی چو سوسن فرو بری

چون شمع و گل برآری بازار تنور راست

تا بر سر تنوری می ترسم از تو ز انک

طوفان نوح گاه نخست از تنور خاست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه