گنجور

 
بیدل دهلوی

هر کس به رهت چشم تری داشته باشد

در قطره محیط‌ گهری داشته باشد

با ناله چرا این همه از پای درآید

گر کوه ز تمکین کمری داشته باشد

از فخر کند جزو تن خویش چو نرگس

نادیده اگر سیم و زری داشته باشد

چون برگ گل آیینهٔ آغوش بهار است

چشمی که به پایت نظری داشته باشد

گر جیب دل از حسرت نامت نزند چاک

دانم‌ که نگین هم جگری داشته باشد

آسودگی و هوش‌پرستی چه خیال است

این نشئه ز خود بیخبری داشته باشد

ما خود نرسیدیم ز هستی به مثالی

این آینه شاید دگری داشته باشد

جز برق در این مزرعه‌ کس نیست‌ که امروز

بر مشت خس ما نظری داشته باشد

افسانه تسلی‌نفس عبرت ما نیست

این پنبه مگر گوش کری داشته باشد

زین فیض که عام است لب مطرب ما را

خاکستر نی هم شکری داشته باشد

عالم همه ‌گر یکدل بیمار برآید

مشکل که ز من خسته‌تری داشته باشد

چشمی‌ست‌ که باید به رخ هر دو جهان بست

گر رفتن از این خانه دری داشته باشد

بیدل چو نفس چاره ندارد ز تپیدن

آن‌ کس ‌که ز هستی اثری داشته باشد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
فضولی

خوش آنکه غم سیم‌بری داشته باشد

وز غم همه‌دم چشم تری داشته باشد

صاحب‌نظر آنست که چون چشم گشاید

با ماه‌لقایی نظری داشته باشد

ثابت‌قدم آنست که غافل ننشیند

[...]

فیض کاشانی

ای کاش که این سینه دری داشته باشد

تا یار ز دردم خبری داشته باشد

یا با دل ما صبر سری داشته باشد

یا رحم بر آن دل گذری داشته باشد

تا کی گذرد عمر کسی در غم هجران

[...]

فیاض لاهیجی

آن شوخ ز حالم خبری داشته باشد

وین ناله بدان دل گذری داشته باشد

پیداست پریشانی زلفش ز حد افزون

گویا به دل خسته سری داشته باشد

مستانه رود سر زده تا بر سر آن کوی

[...]

بیدل دهلوی

مشتاق تو گر نامه‌بری داشته باشد

چون اشک هم از خود سفری داشته باشد

از آتش حرمان کف خاکستر داغی‌ست

گر شام امیدم سحری داشته باشد

چون شمع بود سربه دم تیغ سپردن

[...]

حزین لاهیجی

جانان ز من آیا خبری داشته باشد؟

آه دل سوزان اثری داشته باشد؟

خورشید چو دود دل ما، پرده نشین است

این تیره شب آیا سحری داشته باشد؟

ما شکوه، ز بی رحمی صیاد نداریم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه