باز گردون در عبیرافشانی زلف شب است
سرمهٔ خط که امشب نور چشم کوکب است
تشنگان وادی امید را تر کن لبی
ای که جوش چشمهٔ خضرت به چاه غبغب است
یاد زلفت گر نباشد دل تپش آواره نیست
طایر ما را پریشانی ز پرواز شب است
مدت بیماری امکان که نامش زندگیست
یک نفس تحریک نبض وی شرر گرد تب است
هر که را دیدیم درس وحشت از بر میکند
مخمل آفاق طفلان جنون را مکتب است
جان بیرنگیست هرکس بگذرد از قید جسم
ناله چون از لب برون آمد هوایش قالب است
از فریب سرمهساییهای آن چشم سیاه
سرمهدان را میل انگشت تحیر بر لب است
ذرهای در دشت امکان از هوس آزاد نیست
صبح و شام اینجا غبار کاروان مطلب است
نیست تشویش خر و بارت به غیر از عذر لنگ
گر توانی رفتن از خود بیخودی هم مرکب است
در بیابانی که ما راه طلب گم کردهایم
کرم شبتابی اگر در جلوه آید کوکب است
جز شکست بیضه تعمیر پر پرواز نیست
گر ز خودداری دلت وارست مذهب مشرب است
بر لب اظهار بیدل مهر خاموشیست لیک
سینهٔ ما چون خم می گرم جوش یارب است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حالات روحی و عاطفی انسان میپردازد و از زیباییها و آشفتگیهای عشق و زندگی سخن میگوید. شاعر از زلف شب به عنوان نمادی از زیبایی و جذابیت یاد میکند و از تشنگی دلها برای یافتن امید و عشق صحبت میکند. او به بیان ناتوانی انسان در مقابل مشکلات و وابستگی به عشق و زیبایی میپردازد. در عین حال، روح جستجوگر انسان را به تصویر میکشد که در پی تجربههای عمیقتری از زندگی است. در نهایت، شاعر به فریبندگی دنیا و وسوسههای آن اشاره میکند و از longing و آرزوی آزادی و رهایی از محدودیتهای جسمانی سخن میگوید. شعر به نوعی دعا و تمنای روحی برای رسیدن به معشوق و دست یافتن به آرامش است.
هوش مصنوعی: در این مصرع، شاعر از زیبایی و سایهنوازی زلف محبوب سخن میگوید که مانند سرمهای بر چشمها مینشیند. همچنین اشاره دارد که امشب، چشمهای ستاره مانند، درخشش خاصی دارند و زیبایی عشق را دوچندان کردهاند.
هوش مصنوعی: تشنگان در جاده امید را با لبهایی سیراب کن که منبع حیات و سرزندگی در عمق چاه نهفته است.
هوش مصنوعی: اگر یاد زلف تو در دل نباشد، دل تپندهای که سرگردان است وجود ندارد. بیقراری پرنده ما ناشی از پرواز شبانه است.
هوش مصنوعی: مدت بیماری که به نام زندگی شناخته میشود، یک لحظه هم نبض او را به حرکت درنمیآورد؛ این وضعیت نشاندهندهی آشفتگی و تلاطم درونی اوست.
هوش مصنوعی: هر کسی را که ملاقات میکنیم، درس ترس را به خوبی میآموزد. دنیای وسیع مملو از احساسات و زیباییهای بچههای دیوانهوار، مدرسهای است برای یادگیری.
هوش مصنوعی: هر کسی که از محدودیتهای جسمانی خود عبور کند و به آزادی روح دست یابد، مانند نالهای که از لب بیرون میآید، در واقع در دنیای تازهای قرار گرفته است. این شخص دیگر به قید و بندهای دنیوی وابسته نیست و میتواند به معنای واقعی زندگی کند.
هوش مصنوعی: چشمان سیاه او با جاذبهشان انسان را به حیرت میاندازند و انگشت تحیر بر لب مینهد.
هوش مصنوعی: هیچ چیز در دنیای ممکنات از آرزو و خواستهها دور نیست؛ در هر زمان، تنها غبار تلاش و تلاش دیگران به چشم میآید.
هوش مصنوعی: نگرانی و دلشورهای که به خاطر بار و باران درختان و چهارپایان داری، تنها به خاطر این است که لنگ هستی. اگر میتوانی از خودت رهایی پیدا کنی و از حالت خویش خارج شوی، این خود نیز میتواند همچون وسیلهی نقلیهای برایت عمل کند.
هوش مصنوعی: در بیابانی که ما مسیر جستوجو را گم کردهایم، اگر کرم شبتابی نمایان شود، نماد ستارهای درخشان است.
هوش مصنوعی: تنها با شکست حواشی و محدودیتهاست که میتوان به اوج پرواز رسید. اگر دل خود را از قید و بندها آزاد کنی، به دینی و آموزهای دست خواهی یافت که تو را به سمت آزادی و تعالی هدایت میکند.
هوش مصنوعی: اگرچه بر لبانم هیچ نشانی از عشق و احساساتم نیست، اما در دل من مانند خم شرابی که به جوش آمده، شوری و اشتیاق زیادی وجود دارد. خدا میداند که این حرارت درون چگونه است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن که زلف و عارض او غیرت روز و شب است
جان من از مهر و ماه روش هر دم در تب است
رشک عناب است یا خود پسته خندان او
سیب سیمین است خود یا آن ترنج غبغب است
باز ابر چشم من بسیار باران شد، مگر
[...]
تا بدیدم حلقه زلف تو، روز من، شب است
تا ببوسیدم سر کوی تو، جانم بر لب است
یا رب! آن ابرو، چه محرابی است کز سودای او؟
در زوایای فلک، پیوسته یارب یارب، است
پیش عکس عارضت، میرم که شمع از غیرتش
[...]
با رخ و زلف تو دل را روز بازار امشب است
تا درین سودا برآید جان شیرین بر لب است
در سر زلف تو دلهای پریشان جمع شد
حلقه حلقه هر شبی فریاد یارب یارب است
خواست تا از ماه رویت چرخ تابد روی مهر
[...]
آن شبِ قدری که گویند اهلِ خلوت امشب است
یا رب این تأثیرِ دولت در کدامین کوکب است؟
تا به گیسویِ تو دستِ ناسزایان کم رسد
هر دلی از حلقهای در ذکرِ یارب یارب است
کشته چاه زنخدان توام کز هر طرف
[...]
گرچه ابر زندگی جان بخش و صافی مشرب است
بی دهانت آب خضر از جانب او با لب است
تا پدید آمد ز رویت زلف اشک افشان شدیم
شب چو پیدا می شود گاهِ طلوع کوکب است
گر مزید حسن خواهی زلف را کوته مساز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.