چون نگه عمریست داغ چشم حیران خودیم
زیر کوه از سایهٔ دیوار مژگان خودیم
دعوی هستی سند پیرایهٔ اثبات نیست
اینقدر معلوم میگردد که بهتان خودیم
وحشت صبحیم ما راکو سر و برگی دگر
یعنی از خود میرویم و گرد دامان خودیم
سخت جانی عمر صرف ژاژخایی کردنست
همچو سوهان پای تا سر وقف دندان خودیم
شیشهٔ ما را در این بزم احتیاج سنگ نیست
از شکست دل مقیم طاق نسیان خودیم
نقد ما با فلس ماهی هم رواج افتاده است
درهم بیحاصل بیرون همیان خودیم
عمر وهمی در خیال هیچ ننمودن گذشت
آنقدر کایینه نتوان گشت حیران خودیم
نعمت فرصت غنیمت پرور توفیر ماست
میزبان عر ض بهار توست و مهمان خودیم
سیر دریا قطره را در فکر خویش افتادنست
دامن آن جلوه در دست از گریبان خودیم
چشم میبایدگشودن جلوهگو موهوم باش
هر قدر نظاره میخندد گلستان خودیم
همچو مژگان شیوهٔ بیربطی ما حیرتست
گر بهم آییم یکسر دست و دامان خودیم
گوهر اشکیم بیدل ازگداز ما مپرس
اینقدر آب از خجالتوضع عریان خودیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و فلسفی شاعر درباره زندگی، وجود و هویت میپردازد. شاعر از داغ عشق و حیرتهای درونی خود میگوید و به تناقضهای وجودی اش اشاره میکند. او بر این باور است که وجود انسان تنها در خیال و وهم قرار دارد و در واقع در جستوجوی حقیقت و معناست. در عین حال، زندگی را پر از تپش و دگرگونی میداند و به زوال و ناچیزی عمر اشاره میکند. همچنین بر اهمیت فرصتها و لحظات زندگی تأکید دارد و در نهایت، با کنایه به اشک و دردهای درونی، به حالت عریان وجود خود اذعان میکند. به طور کلی، شعر به تأمل در درد و زیباییهای زندگی و جستجوی حقیقت میپردازد.
هوش مصنوعی: ما مدت زیادی است که در انتظار و حیرت هستیم، همانطور که زیر سایه دیواری، جایی که چشمان موجزده و حسرتزدهامان را پنهان کردهایم.
هوش مصنوعی: ما ادعایی برای وجود خود داریم، اما این ادعا هیچ مدرکی برای اثبات ندارد. بهروشنی مشخص است که ما خودمان را به تمسخر میگیریم.
هوش مصنوعی: ما در آغاز روز به شدت نگران و مضطرب هستیم، به طوری که دیگر نمیتوانیم خود را کنترل کنیم و در حال دور شدن از خودمان هستیم.
هوش مصنوعی: عمر انسان به مانند سوهانی که دندانهایش را میخراشد، صرف حرفهای بیفایده و بیارزش میشود. این نشان میدهد که ما در طول زندگی خود، وقت و انرژیمان را به مسائل پیش پا افتاده و بیمعنا اختصاص میدهیم.
هوش مصنوعی: در این محفل و جشن، ما نیاز به سنگ برای شکستن شیشهمان نداریم، چون خودمان با دل شکستهمان در حالت فراموشی به سر میبریم.
هوش مصنوعی: نقد ما در حال حاضر تأثیر زیادی پیدا کرده و در واقع به معنای واقعی کلمه همه چیز را درهم ریخته است. ما هم خود را در این شرایط بیفایده و نارسایی میبینیم.
هوش مصنوعی: عمر ما در خیال فانی و بیفایده گذشت، به قدری که نتوانیم در حیرت و سرگردانی خود باقی بمانیم.
هوش مصنوعی: فرصت و نعمتهایی که داریم، باید مورد استفاده قرار گیرد. ما در واقع مهمان بهار هستیم و به عنوان میزبان، باید از این زمان بهرهمند شویم.
هوش مصنوعی: دریا به هر قطرهای که از آن جدا میشود، فکر میکند و به یادش میآید. ما هم در تلاشیم تا زیباییهای زندگی را در دلمان نگه داریم و از درون خود به آنها دست یابیم.
هوش مصنوعی: باید چشمانت را باز کنی؛ هر چقدر هم که تماشا به نظر زیبا و فریبنده بیاید، ما همچنان در دنیای خودمان زندگی میکنیم.
هوش مصنوعی: ما مانند مژهها، ظاهراً ربطی به یکدیگر نداریم و این وضعیت باعث حیرت است؛ اما اگر به هم بپیوندیم، همه چیز به هم خواهد آمد و در نهایت به خودمان وابستهایم.
هوش مصنوعی: ما مانند گوهری از اشک هستیم، بیدل. از درد و رنج ما نپرسید، زیرا این همه آب که میریزد، فقط به دلیل شرم از وضعیت عریان و بیپوشش خودمان است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.