میکنمگاهی به یاد مستی چشمت شتاب
تا قیامت میروم در سایهٔ مژگان به خواب
از ادبپروردههای حسرت لعل توام
نالهام چون موجگوهر نیست جز زیر نقاب
تا قناعت رشتهدارگوهر جمعیت است
خاک بر جا ماندهٔ من آبرو دارد خطاب
گر به دریا سایه اندازد غبار هستیام
از نفس چون فلس ماهی رنگ میبندد حباب
میکند اسباب راحت پایهٔ غفلت قوی
بر بساطسایههمچونکوهسنگیناست خواب
امتیاز جزء وکل در عالم تحقیق نیست
هیچ نتوانکرد از خورشید تابان انتخاب
گردبادیم از عروج اعتبار ما مپرس
میشود برباد رفتن خیمهٔ ما را طناب
عمرها شد در غبار وهم توفانکردهایم
چشمهٔ آیینه موجی دارد از عرض سراب
کار فضل آن نیستکز اسباب انجامش دهند
بر خیال پوچ مینازد دعای مستجاب
سخترو را رقتی غرق خجالت میکند
ایستادن سنگ را مشکل بود برروی آب
از طلسمچرخ بیوحشت رهایی مشکلاست
روزنی در خانهٔ زین نیست جزچشم رکاب
محرمآن جلوهگشتن نیست جزمشق حیا
حیرت آیینه هم اززنگ میخواهد نقاب
عشق راکردیم بیدل تهمتآلود هوس
در سوادکشور ما سایه دارد آفتاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعر به توصیف احساسات عمیق و پیچیده عشق و حسرت میپردازد. شاعر با استفاده از تصاویری مانند "چشمان مست" و "سایه مژگان"، جاذبه و زیبایی را به تصویر میکشد. او به محدودیتهای زندگی و حسرتهایی که از عشق میخورد اشاره میکند و بیان میکند که چگونه این احساسات میتوانند روح را تحت تأثیر قرار دهند. همچنین، شاعر نکات فلسفی دربارهٔ وجود و اعتبار زندگی را مدنظر دارد و به این نتیجه میرسد که عشق و رویاهای انسان گاهی به واقعیت نمیپیوندند، و در این مسیر، خویشتن را در چالش با حقیقتهای دشوار و ناگوار زندگی مییابد. در نهایت، شعر به نوعی انتقاد به سطحینگری و هوسبازی در عشق میپردازد و بر تداوم پوچی و رنج در این راستا تأکید میکند.
هوش مصنوعی: گاهی به یاد لذت و سرمستی چشمانت احساس شتاب میکنم و تا پایان عمر در سایه مژههایت به خواب میروم.
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق و حسرتی که به تو دارم، مانند موجی که در زیر دریا پنهان است، تنها نالهای میزنم و احساساتم را در پس نقابی پنهان کردهام.
هوش مصنوعی: قناعت باعث میشود که انسان ارزشمند و با افتخاری در جمع باقی بماند و وضعیتی که از او به جا مانده، هنوز برایش اعتبار و احترام دارد.
هوش مصنوعی: اگر غبار وجودم بر فراز دریا بیفتد، نفس من مانند فلس ماهی رنگین میشود و حبابی شکل میگیرد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که غفلت و بیخیالی مثل یک کوه سنگین بر زندگی انسان سایه میاندازد و راحتی و آسایش را از او میگیرد. آدمی که در خواب غفلت است، نمیتواند از زندگی به خوبی بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: در عالم تحقیق، هیچ تفاوتی میان اجزای هر موضوع وجود ندارد و نمیتوان از میان آنها خورشید روشن را انتخاب کرد.
هوش مصنوعی: ما مانند گردباد هستیم که با اوج اعتبارمان، چیزی از ما نپرسید. این اعتبار ممکن است به سرعت از بین برود و خیمهای که ساختیم با طناب به راحتی به باد برود.
هوش مصنوعی: سالها در میان دلهره و آشفتگی گذراندهایم و زندگیمان مانند آینهای است که تنها تصویری نادرست و توهمی از واقعیت را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: کار درست و شایسته آن نیست که فقط به خاطر خیالپردازی و امیدواری به دعای مستجاب انجام شود، بلکه باید بر اساس واقعیات و اقدامات معقول صورت گیرد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که برخی از افراد با شخصیت سخت و مقاوم، وقتی با احساسات و موقعیتهای رقیق و خجالتآور مواجه میشوند، احساس ضعف و آسیبپذیری میکنند. در عین حال، برای ایستادن و مقاومت در برابر چالشها، انسانها همواره در مواجهه با دشواریهای زندگی به شدت تلاش میکنند، همانطور که ایستادن بر روی آب برای سنگ یک کار بسیار دشوار است.
هوش مصنوعی: رهایی از مشکلات زندگی که ناشی از تصورات و محدودیتهای دنیوی است، کار آسانی نیست. در این مسیر، تنها راهی که برای دیدن روشنی و امید وجود دارد، دیدن و درک واقعیات از طریق آگاهی و هوشیاری است.
هوش مصنوعی: آشکار شدن این زیبایی خاص نیست و نیازمند حیا است. حتی آینه نیز برای نشان دادن چنین جلوهای به پاکی و بیغش بودن نیاز دارد.
هوش مصنوعی: عشق را در دل به گونهای عمیق و پرشور احساس کردیم که در کشور ما، همچون سایهای از روز، هوس و آرزوها بر آن سایه افکنده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شهریار دادگستر خسرو مالک رقاب
آنکه دریا هست پیش دست احسانش سراب
آسمان جود گشت و جود ماه آسمان
آفتاب ملک گشت و ملک چرخ آفتاب
بنگر اکنون با خداوند جهان شاه زمین
[...]
تا ببردی از دل و از چشم من آرام و خواب
گه ز دل در آتش تیزم گه از چشم اندر آب
عشق تو باچار چیزم یار دارد هشت چیز
مرمرا هر ساعتی زین غم جگر گردد کباب
با رخم زر و زریر و با دلم گرم و زحیر
[...]
مهترا ، هر چند شعرم زان هر شاعر بهست
تا توانستم نکردم من ز شعری اکتساب
قصد آن دارم که دامن در چنم زین روز بد
روز خوب خویش جویم بر ستوری چون عقاب
تا همی خوانم کتاب و تا همی جویم شراب
[...]
سر و بالایی که دارد بر سر گل مشک ناب
آفت دلهاست و اندر دیدهام چون آفتاب
روی رنگینش چو ماه تافته بالای سرو
زلف مشکینش چو مشک تافته بر ماهتاب
صبر از آن خواهم همی تا عشق او پوشم به صبر
[...]
ای بیان جود تو بر کاغذ روز سپید
نقش کرده خامه قدرت به زر آفتاب
هر کجا کلک تو شد بر صفحه کاغذ روان
تیغ هندی را نماند با نفاذش هیچ تاب
در هوایت هر که چون کاغذ دوروئی پیشه کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.