امشب غبار نالهٔ دل سرمه رنگ بود
یا رب شکستشیشهٔ من از چه سنگ بود
از کشتنم نشد شفقی طرف دامنی
خونم درپن ستمکده نومید رنگ بود
تا صاف گشت آینه خود را ندیدم ام
چون سایه نقش هستی من جمله زنگ بود
عالم به خون تپیدهٔ نومیدی من است
جستن ز صیدگاه مرادم خدنگ بود
حسن از غبار شوخنگاهان رمیده است
اینجا هجوم آینه پشت پلنگ بود
همت نمیرود به سر ترک اختیار
ازخویش رفتنم به رهت عذر لنگ بود
عنقای دیگرم که ز بنیاد هستیام
تا نام، شوخی اثری داشت، ننگ بود
در دل برون دل دو جهان جلوه رنگ ریخت
این جامه بر قد تو چه مقدارتنگ بود
از بس که بیدماغ تماشای فرصتیم
ما را به خود نیامده رفتن درنگ بود
بیدل،که داشت جلوه که از برق خجلتش
در مجلس بهار چراغان رنگ بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان غم و درد دل خود میپردازد. او از شکستهایی که در زندگی تجربه کرده و از ناامیدیهایش سخن میگوید. دلنوشتههایش نشاندهندهی حسرت و افسوس است و به تضادهای درونش اشاره میکند. او احساس میکند که وجودش تحت تأثیر غبار مسائلی نظیر بیوفایی و ناکامیهاست. در نهایت، شاعر بر احساس عدم تعلق و نامرادیاش تأکید میکند و از حسرتها و ناتوانیهایش در تغییر وضعیتش مینویسد. این شعر تصویرگر دنیای درونی انسانی است که در میان اندوه و آرزوهای برآورده نشده درگیر است.
هوش مصنوعی: امشب درد و اندوه دل مانند غبار تیرهای بود. ای خدا! چرا شکستن قلب من به خاطر یک سنگ بود؟
هوش مصنوعی: از کشتن من هیچ تردیدی باقی نمانده، در پیالهای که در دست ظلم است، خون من به رنگ ناامیدی درآمده است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که آینه صاف و بدون عیب شد، من خودم را ندیدم. اکنون متوجه شدم که وجود من چیزی جز سایهای از نقشهای گوناگون است و همین باعث زنگ زدن و کهنگی آن شده است.
هوش مصنوعی: دنیا پر از ناامیدی و درد من است و هدف من تنها یک تیراندازی به سوی هدفی است که میخواهم به آن برسید.
هوش مصنوعی: در اینجا، زیبایی و جذابیت از نظر چشمان شوخ و بازیگوش غایب است. این مکان همانند تهاجم آینهای است که پشت نقاب پلنگ قرار دارد.
هوش مصنوعی: انگیزهام برای ترک کردن خودم دیگر از بین رفته و دلیل ناتوانیام در رفتن به سمت تو این است که تو در این مسیر عذرت را نمیپذیری.
هوش مصنوعی: پرندهای افسانهای در عمق وجود من وجود دارد که از ابتدا به من معنا میدهد. اما زمانی که به نام و نشانی برسد، دیگر آن جاذبه و زیباییاش را ندارد و تبدیل به ننگی میشود.
هوش مصنوعی: دل دو جهان را در خود جا داده و جلوههای رنگارنگ زندگی را به نمایش گذاشته است. اما این لباس زیبا و دلربا برای قامت تو چه اندازه کوچک و تنگ به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: ما به قدری در تماشای فرصتها غرق شدهایم که متوجه گذشت زمان نیستیم و به همین خاطر از رفتن و اقدام کردن بیخبر ماندهایم.
هوش مصنوعی: بیدل، که از زیبایی و درخشندگیاش در مجلس بهار، رنگ و روشنی خاصی به فضا بخشیده بود، به گونهای بود که حتی نور چراغها در برابر او خجالت میکشید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رفت آنکه روز ما ز ستم تیره رنگ بود
واندوه را بنزد دل ما درنگ بود
وان شد که گفتی از در و دیوار روزگار
خورشید تیغ آخته با ما بجنگ بود
وان عهد شد که چون گل رعنا بخون دل
[...]
آن یار خشم رفته که با ما بجنگ بود
دی سنبلش ز تاب می آشفته رنگ بود
ای واعظ، ار حدیث تو ننشست در ضمیر
عیبم مکن، که گوش بر آواز چنگ بود
عمری چو خاک، بر سر کویت شدم مقیم
[...]
امشب دلم به فکر دهان تو تنگ بود
وز صبح با خیال خودم تیر جنگ بود
از نالهام نوا به دل عاشقان رسید
قانون عشق چون دل ما را به چنگ بود
بر جان و دل چو لشکر حسن تو تاختند
[...]
باز آمد و ز عربده شرمنده رنگ بود
مایل به آشتیّ و پشیمان ز جنگ بود
ای حسرت از دلم برو امروز، کان گذشت
کاین خوان تنگ عیش بر امید تنگ بود
آخر کبوتر حرم التفات شد
[...]
امشب گل شکفتگی ما دو رنگ بود
نقل شراب، پسته ی خندان تنگ بود
ساقی ز چهره آینه بر روی بزم داشت
مطرب ز پنجه، شانه کش زلف چنگ بود
گل از حجاب لاله رخان حال غنچه داشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.