گر خاک نشینان علم افراخته باشند
چون آبلهٔ پا سپر انداخته باشند
از خجلت پرداز گلت مانی و بهزاد
پیداستکه روها چقدر ساخته باشند
پیش عرق شرم تو نتوان مژه برداشت
دستی چو غریق از ته آب آخته باشند
چون کاغذ آتش زده کو طاقت دیدار
گو خلق هزار آینه پرداخته باشند
صبح و شفقی چند که گل میکند اینجا
رنگ همه رفتهست کجا باخته باشند
مقصد طلبان جوش غبارند در این دشت
بگذار دمی چند که میتاخته باشند
حرص و هوس آوارهٔ وهمند چه تدبیر
ای کاش به این گوشهٔ دل ساخته باشند
یارب نرمد ناله ز خاکستر عشاق
در خاک هم این سوختگان فاخته باشند
عمریست نفس میکشم و میروم از خویش
این بار دل از دوش که انداخته باشند
هر اشک سراغی ز دل خون شدهای داشت
آن چیست در این بوته که نگداخته باشند
بیدل به تغافلکدهٔ عجز نهان باش
تا خلق تو را آن همه نشناخته باشند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بررسی احساسات و دغدغههای انسانی میپردازد. او از شرم و خجالت در برابر زیبایی و علم سخن میگوید و اشاره میکند که چگونه انسانها بهواسطه احساسات خود و شرایط زندگی تحت فشار هستند. شاعر به عشق و درد دل عاشقان اشاره میکند و از آنها میخواهد که دلهایشان را به سادگی رها کنند. همچنین او به تلاش بینتیجه انسانها در جستجوی معنای زندگی اشاره دارد و در نهایت، به خاموشی و فراموشی خود در میان این همه مشکل و دردها میپردازد. این شعر تصویرگر دلتنگی و جستجوی حقیقت در زندگی است.
هوش مصنوعی: اگر کسانی که زندگی شان در پایینترین سطح و در خاک است، در علم و دانش بهعنوان سر بلند کنند، مثل افرادی هستند که باوجود مشکلات، همچنان بدون تسلیم شدن، در برابر دشواریها ایستادهاند.
هوش مصنوعی: از سر شرم و خجالت، به گونهای به گل نگریستهای که چهرهات زیبا و فریبنده به نظر میرسد. مشخص است که افراد چگونه با چهرهها و احساسات خود بازی میکنند.
هوش مصنوعی: در مقابل شرم و حیا تو، هیچ چشمی نمیتواند به راحتی نگاه کند، مانند اینکه فردی که در اعماق آب غرق شده، دستش را به سختی بالا میآورد.
هوش مصنوعی: وقتی که کاغذ در آتش سوخته است، دیگر تاب دیدن را ندارد؛ حتی اگر هزاران آینه وجود داشته باشند که زوایای مختلف را نشان دهند.
هوش مصنوعی: در اینجا به بیداری و زیبایی صبح و رنگهای شفق اشاره میشود. به نظر میرسد گلهایی که در این فضا شکوفا میشوند، نشاندهنده زیبایی و زندگی هستند. اما در عین حال، با این توصیف، حس فقدان و از دست رفتن نیز در میان است؛ به گونهای که همه رنگها رفته و چیزی برای باختن وجود ندارد. در یک جمله، این متن به تضاد میان زیبایی و ناکامی در زندگی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: در این دشت، کسانی که در جستجوی هدف هستند، به مانند دود و غباری در حال حرکتاند. کمی صبر کن تا ببینی آنها چگونه سرگردان و مشغولیت دارند.
هوش مصنوعی: آرزوها و اشتیاقها، انسان را به سرگردانی میکشند. ای کاش راه حلی برای این گوشه از دل که از آن انباشته شده، فراهم کرده بودند.
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ، نالههای دلسوز عاشقان از خاکسترشان بلند نشود، چرا که این سوختگان همچون فاختهها در خاک آرامیدهاند.
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که در حال زندگی هستم و از خودم دور شدهام. اینبار حس میکنم که قلبم را از بار سنگین زندگی آزاد کردهاند.
هوش مصنوعی: هر اشکی که از دل بیرون میآید، نشان از درد و غم عمیق دارد. در این بوته، چه چیزی وجود دارد که نتوانستهاند آن را گوشهای پنهان کنند؟
هوش مصنوعی: در دنیای طمع و جاهطلبی، هوشیار باش و خود را به نادانی و بیخیالی بزن تا دیگران نتوانند تو را به خوبی بشناسند و از ظرفیتها و ضعفهایت آگاه نشوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.