تا نمیدزدد غبار غفلت هستی خطاب
بایدم از شرم این خاک پریشانگشت آب
در طلسم حیرت این بحریک وارسته نیست
موج هم داردگره بر بال پرواز از حباب
نالهٔ عشاق و آه بوالهوس با هم مسنج
فرقها دارد شکوه برق تا مد شهاب
ازتلاش آسود دل چون بر هوس دامن فشاند
شعلهٔ بیدود را چندان نباشد پیچ و تاب
آه از آن روزیکه عرض مدعا سایل شود
بیصدا زین کوهسارم سنگ میآید جواب
گر به مخموران نگاهم هم نپردازد بلاست
ای به دور نرگست رمکرده مستی از شراب
بیبلایی نیست شمشیر مژه خواباندنت
فتنهٔچشم سیاهت را چه بیداری چه خواب
هرکه را دیدم چو مژگان بال بسمل میزند
عالمیراکشت چشمت خانهٔ مستی خراب
گرگشادکار خواهی از طلسم خود برآ
هست برخاک پریشان ششجهت یک فتح باب
از فریب و مکر دنیا اهل ترک آسودهاند
دام راه تشنگان میباشد امواج سراب
هستی ما پردهٔساز تغافلهای اوست
سایه مژگان بود هرجا چشم پوشید آفتاب
ذره تا خورشید اسباب جهان سوزنده است
بیدل ازگلخن شراریکرده باشی انتخاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی غفلت انسانها و تأثیرات آن بر زندگی و عشق میپردازد. شاعر به تصویر کشیدن حیرت و سردرگمی در زندگی توجه دارد و همچنین به ناتوانی در درک عمیقتر واقعیتها اشاره میکند. او اشاره میکند که احساسات و آرزوها در وجود انسان بسیار پیچیده و متنوع هستند و به نوعی از غفلت در نگاه به زندگی انتقاد میکند. ابراز میکند که عشق و زیبایی، با وجود دلبستگیهای دنیوی و بیخبری، همواره در حال حرکت و تغییر هستند. همچنین، شعر به نوعی اتصال بین انسان و جهان طبیعی را به تصویر میکشد و به تلاطمهای درونی و بیرونی اشاره میکند که ناشی از تمایل به درک عمیقتر و رهایی از قید و بندهای دنیوی است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که غفلت به سراغ انسان نیامده، باید همیشه از شرم و ناتوانیهای خود آگاه باشد. خضوع در مقابل وضعیت ناپایدار وجودش لازم است.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف حالتی پیچیده و بغرنج در ارتباط با زندگی و آزادی میپردازد. در اینجا، به تصویر کشیدن نیرویی درونی اشاره میشود که در برابر مشکلات و موانع مقاومت میکند. با وجود چالشهایی که مانند طلسمی در اطراف فرد وجود دارد، هنوز هم نیرویی برای پرواز و آزادی وجود دارد، حتی اگر این پرواز به ظاهر تحت تأثیر موانع باشد. در نهایت، تصور از موجودات و طبیعتی آزاد و سرزنده وجود دارد که در آن گرهها و موانع نمیتوانند مانع حرکت و پیشرفت شوند.
هوش مصنوعی: آه و نالهٔ عاشقان و شکایتهای افرادی که تنها به لذت فکر میکنند، با هم متفاوت است. مانند تفاوت درخشش برق که به سرعت میگذرد و حرکت شهاب که مدتی طولانیتر بر آسمان میماند.
هوش مصنوعی: از کوشش و تلاش تو دل در آرامش است، زیرا وقتی که بر آرزوها چنگ انداختی، دیگر نیازی به پیچ و تاب و دردسر نیست. آتش بیدود را نمیتوان مدام پیچید و تاب داد.
هوش مصنوعی: افسوس بر روزی که خواستهام بهطور خاموش و بیصدا مطرح شود، چرا که از این کوهصخره، سنگ جواب من میآید.
هوش مصنوعی: اگر به حال مستها که به دور نرگس تو خمار شدهاند نگاه نکنم، عذاب سختی خواهد بود.
هوش مصنوعی: چشمان سیاه و مژههای دلربا تو هر دو موجب فتنه هستند، نه در حالت بیداری و نه در خواب. یعنی زیبایی و جاذبه تو انسان را تحت تأثیر قرار میدهد و در هر حالتی چشمانت میتوانند قلقلکدهنده و جلب توجه کننده باشند.
هوش مصنوعی: هر کس را که دیدم، چشمانش مانند مژگانش، جانها را میگیرد. جهانی را که عشق تو ویران کرده است، در حالت ناز و مستی دیوانهوار تو میبینم.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی از مشکلات و موانع زندگی خود رها شوی، باید از دل خود به سمت آرامش و ثبات حرکت کنی و در این راه بر مشکلات غلبه کنی.
هوش مصنوعی: اهل ترک از فریب و نیرنگهای دنیا راحت و بیدغدغهاند، زیرا دنیای پر از وسوسهها و آلام، تنها راهی برای تشنگان حقیقی است و همهچیز در آن مانند امواج سراب میباشد.
هوش مصنوعی: وجود ما مانند پردهای است که او برای پنهان کردن حقیقت به کار میبندد. هر کجا که او چشم خود را میبندد، سایهای از مژگانش ایجاد میشود که همچون آفتاب میتابد.
هوش مصنوعی: هر ذرهای که وجود دارد، تا خورشید نیز به عنوان عامل ایجاد و نابودی جهان است. بیدل، تو باید از مکانهای تاریک و گرم الهام بگیری و آتش وجودت را برافروزی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شهریار دادگستر خسرو مالک رقاب
آنکه دریا هست پیش دست احسانش سراب
آسمان جود گشت و جود ماه آسمان
آفتاب ملک گشت و ملک چرخ آفتاب
بنگر اکنون با خداوند جهان شاه زمین
[...]
تا ببردی از دل و از چشم من آرام و خواب
گه ز دل در آتش تیزم گه از چشم اندر آب
عشق تو باچار چیزم یار دارد هشت چیز
مرمرا هر ساعتی زین غم جگر گردد کباب
با رخم زر و زریر و با دلم گرم و زحیر
[...]
مهترا ، هر چند شعرم زان هر شاعر بهست
تا توانستم نکردم من ز شعری اکتساب
قصد آن دارم که دامن در چنم زین روز بد
روز خوب خویش جویم بر ستوری چون عقاب
تا همی خوانم کتاب و تا همی جویم شراب
[...]
سر و بالایی که دارد بر سر گل مشک ناب
آفت دلهاست و اندر دیدهام چون آفتاب
روی رنگینش چو ماه تافته بالای سرو
زلف مشکینش چو مشک تافته بر ماهتاب
صبر از آن خواهم همی تا عشق او پوشم به صبر
[...]
ای بیان جود تو بر کاغذ روز سپید
نقش کرده خامه قدرت به زر آفتاب
هر کجا کلک تو شد بر صفحه کاغذ روان
تیغ هندی را نماند با نفاذش هیچ تاب
در هوایت هر که چون کاغذ دوروئی پیشه کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.