ز بسکه حیرت دیدار برده است ز هوشم
چو موج چشمهٔ آیینه نیست یک مژه جوشم
زبان نالهٔ من نیست جز نگاه تحیر
چو شمع تا مژه برهم رسیده است خموشم
نوای شوق نماند نهان به ساز خموشی
بلند میشود از سرمه چون نگاه خروشم
به سعی حیرت ازین بزم گوشهای نگرفتم
همان چو آینه از چشم خویش خانه بدوشم
ز دور ساغر کیفیتم مپرس چو شبنم
گداخت گوهر دل آنقدر که باده فروشم
سر از اطاعت آوارگی چگونه بتابم
چو گردباد ز سرگشتگی است ساغر هوشم
سپند جز تپش دل مدان فسانهٔ خوابش
به ناله نشئه فروش شکست ساغر هوشم
غرور حسن دلیلست بر تظلم عاشق
شنیدهاند به قدر تغافل تو خروشم
ز فرق تا به قدم عرض حیرتم چه توان کرد
هوای عالم دیدار کرد آینه پوشم
سیاهبختی من سرمهٔ گلو شده بیدل
به رنگ حلقهٔ زنجیرزلف سخت خموشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از شگفتی و حیرت ناشی از دیدار معشوق سخن میگوید. او بیان میکند که این حیرت باعث شده تا نتواند به درستی واکنش نشان دهد و مانند شمعی خاموش باقی مانده است. نالههای او فقط از نگاههای حیرانش نشأت میگیرد و دلی پر از شوق دارد که در سکوت ناپیداست. شاعر به طور نمادین از گلایه و عشق خود میگوید و به تصویر کشیدگی آینه و ساغری اشاره میکند که نمایانگر خویشتن و سرگشتگی اوست. در نهایت، او از درد و غم ناشی از عشق و فقدان صحبت میکند و به حسی از helplessness و سرنوشت شوم خود اشاره میکند.
هوش مصنوعی: چون دیدن محبوب آنقدر مرا شگفتزده کرده که حتی از عقل و هوش خود بیخبر شدهام، مانند آبی نیستم که در یک چشمه یا آینه آرام بمانم و بیحرکت باشم.
هوش مصنوعی: من تنها از طریق نگاه حیرتزدهام بیان میکنم که چقدر ناراحتم، مانند شمعی که در آستانهی خاموشی است؛ تا وقتی که مژههایم را به هم میزنم، سکوت کردهام.
هوش مصنوعی: شوق و علاقهای که در دل دارم دیگر نمیتواند پنهان بماند و به صدای ساز خاموش تبدیل میشود. این احساس در درونم مانند نگاهی پرهیجان و خروشان به جلو میآید.
هوش مصنوعی: در تلاش برای درک این جشن و میهمانی، نتوانستم جایی پیدا کنم. همانند آینهای که از چشمان خود دور است، من نیز در جستجوی خودم رنج میبرم و بیخانمان هستم.
هوش مصنوعی: از دور، درباره حال و کیفیت نوشیدنیام نپرس. همانقدر که شبنم بر اثر گرما ذوب میشود، من نیز قلبم را برای فروش باده فدای آن کردهام.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم از آوارگی و ناتوانی پیروی کنم وقتی که مانند گردباد، نوشیدنی هوش من پر از سردرگمی است؟
هوش مصنوعی: تنها تپش دل را از سپند بشناس و داستان خوابش را با نالهای که شیشهٔ عقل را میشکند، بیاب.
هوش مصنوعی: غرور زیبایی دلیل بر رنج و زحمت عاشق است. شنیدهاند که به اندازه بیتفاوتی و بیخیالی تو، من ناله و دلتنگی دارم.
هوش مصنوعی: از سر تا پا در حیرت هستم و نمیدانم چه باید کرد. به خاطر دیدن زیباییهای این جهان، تصمیم دارم خودم را در آینه بپوشانم.
هوش مصنوعی: بدبختی من همچون سرمهای برای گلویم شده است و به رنگ زنجیرهایی که موی معشوق را احاطه کرده، در خاموشی عمیقی فرو رفتهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم
حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد
[...]
رسید نغمهای از بادهنوشی تو به گوشم
که چون خُم می و چون نایِ نی به جوشوخروشم
کجاست نرمی و کیفیتی و نشئهٔ عشقی
که مینخورده از آنجا برون بَرَند به دوشم
ز خامکاری تدبیر خود فتاده به خنده
[...]
هزار جهد بکردم که سرّ عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسّرم که نجوشم
به عرض جوهر طاقت درین محیط خموشم
که من ز بار نفس چون حباب آبله دوشم
سپند مجمر یأسم نداشت سرمهٔ دیگر
تپید ناله به کیفیتی که کرد خموشم
ز بس به درد تپیدن گداختم همه اعضا
[...]
ربود دوش چنان باده وصال تو هوشم
که تا صباح قیامت خراب باده دوشم
بحشر هم عجب از جور یار نیست که چون نی
برآورد چو زخاکم درآورد بخروشم
نه خود بحرف تو گویا شوم که شوق تو باشد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.