گنجور

 
بیدل دهلوی

دور از بساط وصل تو ماییم و دیده‌ای

چون شمع کشته داغ نگاه رمیده‌ای

شد نو بهار و ما نفشاندیم گرد بال

در سایهٔ گلی به نسیم وزیده‌ای

ما حسرت انتخاب صباییم از محیط

کنج دلی و یک نفس آرمیده‌ای

در حیرتم به راحت منزل چسان رسد

راهی به چشم آبلهٔ پا ندیده‌ای

محمل کشان عجز رسا قطع کرده‌اند

صد دشت وره امید، به پای بریده‌ای

اشکم نیاز محفل ناز تو می‌کشد

آیینه داری از دل حسرت چکیده‌ای

آخر به پاس راز وفا تیغها کشید

چون صبح بر سرم نفس ناکشیده‌ای

دارم دلی به صد تپش آهنگی جنون

یک اشک وار تا به چکیدن رسیده‌ای

می‌بایدم ز خجلت اعمال زیستن

نومیدتر ز زنگی آیینه دیده‌ای

بیدل ز کشتزار تمناست حاصلم

تخم دلی به سعی شکستن دمیده‌ای

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سنایی

ای تیر آسمان ز کمان چون خمیده‌ای

وی زهرهٔ زمین ز طرب چون رمیده‌ای

مانا که گوهری ز کف تو نهان شدست

پشت از برای جستن آن را خمیده‌ای

از ظلمتت آنکه چشم تو دید ای ضیاء دین

[...]

مولانا

ای آن که مر مرا تو به از جان و دیده‌ای

در جان من هر آنچ ندیدم تو دیده‌ای

بگزیده‌ام ز هجر تو تابوت آتشین

آری به حق آنک مرا تو گزیده‌ای

گر از بریده خون چکد اینک ز چشم من

[...]

حکیم نزاری

ای یار بی‌وفا که دل از ما بریده‌ای

گویی که پیش هرگز ما را ندیده‌ای

سرگشته‌ام چو ذره ز خورشید روی تو

دامن چرا چو سایه ز ما درکشیده‌ای

لیلی شنیده‌ام که ز مجنون نمی‌شکیفت

[...]

سلمان ساوجی

ای صبحدم چه شد که گریبان دریده‌ای

وی شب چه حالتی است که گیسو بریده‌ای

از دیده زمانه روان است جوی خون

ای دیده زمانه بگو تا چه دیده‌ای

ای اشک گرم رو خبری بازده ز دل

[...]

ناصر بخارایی

ای یار نازنین، چو دل از ما رمیده‌ای

از ما رمیده‌ای، به رقیب آرمیده‌ای

چشمان آهوانهٔ بی‌آهوی شما

دو شاهد عدلند که از ما رمیده‌ای

پیکان تیر غمزهٔ تو در دل من است

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه