ترکِ آرزو کردم رنجِ هستی آسان شد
سوخت پرفشانیها کاین قفس گلستان شد
عالم از جنونِ من کرد کسبِ همواری
سیلِ گریه سر دادم کوه و دشت دامان شد
خامشی به دامانم شورِ صد قیامت ریخت
کاشتم نفس در دل ریشهٔ نیستان شد
هر کجا نظر کردم فکرِ خویش راهم زد
غنچه تا گلِ این باغ بهرِ من گرببان شد
بر صفای دل زاهد، اینقدر چه مینازی
هر چه آینه گردید بابِ خودفروشان شد
عشق شکوهآلود است تا چه دل فسرد امروز
سیل میرود نومید خانهای که ویران شد
جیب اگر به غارت رفت دامنی به دست آریم
ای جنون به صحرا زن نوبهار عریان شد
جبریان تقدیریم قول و فعل ما عجز است
وهم میکند مختار آنقدر که نتوان شد
برقِ رفتنِ هوش است یا خیالِ دیداری
چون سپند از دورم آتشی نمایان شد
چینِ نازپروردهست گردِ وحشتم بیدل
دامنی گر افشاندم طرهای پریشان شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق شاعر درباره رنج و عشق میپردازد. شاعر ابتدا از رنجهای زندگی و دشواریهای موجود میگوید، اما با این حال، آنها را به نوعی تسهیل شده و قابل تحمل میبیند. او در تلاش است تا به درک جدیدی از عشق و احساسات خود دست یابد، در حالی که با دردها و اضطرابهای درونش مواجه است. همچنین به تأثیر عشق بر زندگی اشاره میکند و نشان میدهد که چگونه این احساس میتواند به ویرانی یا شکوه منجر شود. شاعر در نهایت به اندیشههای عمیق و پیچیده خود پرداخته و به ویرانیهای عاطفی اشاره میکند، در حالی که سعی دارد زیباییها را در میان غم و کاستیها پیدا کند.
هوش مصنوعی: آرزوها را کنار گذاشتم و با این کار، رنجهای زندگی برایم آسانتر شد. در حین سوختن از شدت احساساتم، متوجه شدم که این قفس که مرا محدود کرده، به گلستانی تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: دنیا به خاطر دیوانگی من به جایی آرام و بیهیاهو تبدیل شده است. من به اندازهای گریه کردهام که تمام کوهها و دشتها پر از اشک شدهاند.
هوش مصنوعی: در سکوتی عمیق، احساسات و هیجانات زیادی در دل من گنجانده شده است. گویی که در دلم امید و شوقی به وجود آمده و مثل گیاهی که در نیستان ریشه میزند، زندگی و نفس جدیدی پیدا کردهام.
هوش مصنوعی: هر جا که نگاه میکنم، ذهنم به خودش مشغول است. اگر غنچهای در این باغ برای من شکوفه بزند، زندگیام رنگ و بویی دیگر خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: زیبایی و صفای دل زاهد را چرا اینقدر میستایی؟ هر چه به آینه نگاه کند، فقط به خودشیفتگی منجر میشود.
هوش مصنوعی: عشق دارای زیبایی و grandeur است، اما دل کسی که امروز ناامید شده، در حال خراب شدن است. این ویرانی به مانند طغیانی است که خانهاش را تحتتأثیر قرار داده و او از این وضعیت دچار ناامیدی شده است.
هوش مصنوعی: اگر جیبمان خالی شد، لااقل دامن زیبایی به همراه بگیریم. ای جنون، به دشت برویم؛ چرا که بهار بدون پوشش فرا رسیده است.
هوش مصنوعی: ما در تقدیر جبری قرار داریم و هر چه میگوییم و انجام میدهیم، از ناتوانی نشأت میگیرد و اختیار ما به اندازهای است که نمیتوانیم از آن فراتر برویم.
هوش مصنوعی: ناگهان متوجه شدم چیزی شبیه برق رفتن حواسم است یا شاید ناشی از تصوری از دیدن چیزی. همچون آتش، شعلهای از دور به چشمم آمد.
هوش مصنوعی: چینِ نازپروردهام به دور وحشتهایم آغشته است، اگر که دامنم را افشاندم، مویی پریشان میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا پری به عرض آمد موج شیشه عریان شد
پیرهن ز بس بالید دهر یوسفستان شد
جلوهاش جهانی را محو بیخودیها کرد
آینه دکان بر چین جنس حیرت ارزان شد
خاک من به یاد آورد چهره عرقناکش
[...]
نفس نامسلمانم از گنه پشیمان شد
راهبی به راه آمد کافری مسلمان شد
دانههای خال او دام راه آدم گشت
حلقههای موی او مار حلق شیطان شد
از سیاهی بختم زلف یار در هم گشت
[...]
حلقه حلقهٔ زلفش، تا ز باد لرزان شد
باد شد عبیر افشان، نرخ مشک ارزان شد
هم ز گردش چشمش حال ما دگرگون شد
هم ز حلقهٔ زلفش، جمع ما پریشان شد
مشکل مرا ای دل بود نقطهای موهوم
[...]
جعد طرهاش دیدم خاطرم پریشان شد
یاد عارضش کردم کلبهام گلستان شد
درس محنتش خواندم مشکلاتم آسان شد
محو جلوهاش گشتم تا رخش نمایان شد
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.