گنجور

 
بیدل دهلوی

ترکِ آرزو کردم رنجِ هستی آسان‌ شد

سوخت پرفشانی‌ها کاین قفس ‌گلستان شد

عالم از جنونِ من کرد کسبِ همواری

سیلِ گریه سر دادم‌ کوه و دشت دامان شد

خامشی به دامانم شورِ صد قیامت ریخت

کاشتم نفس در دل ریشهٔ نیستان شد

هر کجا نظر کردم فکرِ خویش راهم زد

غنچه تا گلِ این باغ بهرِ من ‌گرببان شد

بر صفای دل زاهد، اینقدر چه می‌نازی

هر چه آینه ‌گردید بابِ خودفروشان شد

عشق ‌شکوه‌آلود است تا چه دل فسرد امروز

سیل می‌رود نومید خانه‌ای که ویران شد

جیب ‌اگر به غارت رفت دامنی به دست آریم

ای جنون به صحرا زن نوبهار عریان شد

جبریان تقدیریم قول و فعل ما عجز است

وهم می‌کند مختار آنقدر که نتوان شد

برقِ رفتنِ هوش است یا خیالِ دیداری

چون سپند از دورم آتشی نمایان شد

چینِ نازپرورده‌ست ‌گردِ وحشتم بیدل

دامنی گر افشاندم طره‌ای پریشان شد

 
 
 
بیدل دهلوی

تا پری به ‌عرض آمد موج شیشه عریان شد

پیرهن ز بس بالید دهر یوسفستان شد

جلوه‌اش جهانی را محو بیخودیها کرد

آینه دکان بر چین جنس حیرت ارزان شد

خاک من به یاد آورد چهره عرقناکش

[...]

فروغی بسطامی

نفس نامسلمانم از گنه پشیمان شد

راهبی به راه آمد کافری مسلمان شد

دانه‌های خال او دام راه آدم گشت

حلقه‌های موی او مار حلق شیطان شد

از سیاهی بختم زلف یار در هم گشت

[...]

شاطرعباس صبوحی

حلقه حلقهٔ زلفش، تا ز باد لرزان شد

باد شد عبیر افشان، نرخ مشک ارزان شد

هم ز گردش چشمش حال ما دگرگون شد

هم ز حلقهٔ زلفش، جمع ما پریشان شد

مشکل مرا ای دل بود نقطه‌ای موهوم

[...]

طغرل احراری

جعد طره‌اش دیدم خاطرم پریشان شد

یاد عارضش کردم کلبه‌ام گلستان شد

درس محنتش خواندم مشکلاتم آسان شد

محو جلوه‌اش گشتم تا رخش نمایان شد

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از طغرل احراری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه