گنجور

 
بیدل دهلوی

ز ابرام طلب نومیدی‌ام آخر به چنگ آمد

دعا از بس ‌گرانی‌ کرد دستم زیر سنگ آمد

ز سعی هرزه‌جولان رنجها بردم درین وادی

ز پایم خار اگر آمد برون از پای لنگ آمد

به رنگ صبح احرام چه گلشن داشتم یا رب

که انداز خرامم در نظر پر نیمرنگ آمد

تحیر بسمل تأثیر آن مژگان خونریزم

که از طوفش نگه تا سوی من آمد خدنگ آمد

به استقبالم از یاد نگاه کافرآیینش

قیامت آمد، آشوب پری‌، آمد فرنگ آمد

غباری داشتم در خامهٔ نقاش موهومی

شکست از دامنش گل‌کرد و تصویرم به رنگ آمد

به افسون وفا آخر غم او کرد ممنونم

که از دل دیر رفت اما چو آمد بیدرنگ آمد

به احسانها‌ی بیجا خواجه می‌نازد نمی‌داند

که خضر نشئهٔ توفیقش از صحرای بنگ آمد

شکست دل نمی‌دیدم نفس گر جمع می‌کردم

به رنگ غنچه این مشتم به خاطر بعد جنگ آمد

به یاد نیستی رو تا شوی از زندگی ایمن

به آسانی برون نتوان ز کام این نهنگ آمد

دو روزی طرف با دل هم ‌ببستم چون نفس بیدل

بر این تمثال آخر خانهٔ آیینه تنگ آمد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
فرخی سیستانی

می اندرگفتگو آمد پس از گفتار جنگ آمد

خم و خمخانه اندر چشم من تاریک و تنگ آمد

به گوش من همی از باغ بانگ نای و چنگ آمد

کس ار می خورد بی آواز نی بر سرش سنگ آمد

مرا باری همه مهر از می بیجاده رنگ آمد

[...]

صائب تبریزی

شدم آسوده تا از دیده اشک لاله رنگ آمد

نهادم پشت بر دیوار تا پایم به سنگ آمد

غم عالم چه حد دارد به گرد عاشقان گردد؟

حصار عافیت دیوانه را خوی پلنگ آمد

حذر از دشمنی کن کز طریق صلح می آید

[...]

طغرل احراری

نه این سودا به سر از نشئه افیون و بنگ آمد

کجا این ناله از نی کی چنین مطرب به چنگ آمد؟!

ز هجرش بر تنم ناخن زخم عام لنگ آمد

عجب دارم که آن نازآفرین از من به ننگ آمد

مرا از فرقت جانان به جانم صد خدنگ آمد

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از طغرل احراری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه