گنجور

 
بیدل دهلوی

خیال نامد!ری تا کیت خاطرنشین باشد

چه‌لازم سر‌نوشتت‌چون نگین زخم جبین باشد

درین‌ وادی به حیرت هم میسر نیست آسودن

همه‌گر خانهٔ آیغغه‌گردی حکم زین باشد

طراوت آرزو داری ز قید جسم بیرون آ

که سرسبزی نبیند دانه تا زیر زمین باشد

به خود پیچیدن ما نیست بی‌انداز پروازی

کمند موج ما را یکنفس ‌گرداب چین باشد

به‌قدر جهد معراجی‌ست ما را ورنه آتش هم

به راحت‌ گر زند خاکسترش بالانشین باشد

به حیرت رفته ‌است‌ از خویش‌ اگر شمع‌ست‌ اگر محفل

نشاط هر دو عالم یک نگاه واپسین باشد

غباری نیست از پست و بلند موج دریا را

حقیقت .بی‌نیاز ز اختلاف کفر و دین باشد

پی قتلم چه دامن برزند شوخی‌ که در دستش

هجوم جوهر شمشیر چین آستین باشد

ز چشم تر مآل انتظار شوق پرسیدم

جگر خون ‌گشت ‌و گفت‌: ‌احوال‌ مشتاقان‌ چنین‌ باشد

فرو رو پر خاک ای سرگران نشئهٔ خست

ز قارون نام هم ‌کم نیست بر روی زمین ‌باشد

محال‌ است اینکه عجز از طینت ما رخت بربندد

سحر گر صد فلک بالد همان‌ آه حزین باشد

ندارم نشئهٔ دیگر به هر سرگشتگی بیدل

چوگردابم درین‌محفل خط‌ساغر همین باشد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
امیر معزی

به هرکشورکه بخرامی فتوح تو چنین‌باشد

تورا از خلق و از خالق دعا و آفرین باشد

عطار

چه دانستم که این دریای بی پایان چنین باشد

بخارش آسمان گردد کف دریا زمین باشد

لب دریا همه کفر است و دریا جمله دین‌داری

ولیکن گوهر دریا ورای کفر و دین باشد

اگر آن گوهر و دریا به هم هر دو به دست آری

[...]

همام تبریزی

اگر بختم دهد باری که یارم همنشین باشد

زهی مقبل که من باشم زهی دولت که این باشد

نباید این چنین ماهی برون از هیچ خرگاهی

نظیرش گر همی‌خواهی مگر در حور عین باشد

میان ظلمت مویش به زیر پرتو رویش

[...]

سیف فرغانی

طبیب جان بود آن دل که او را درد دین باشد

برو جان مهربان گردد چو او با تن بکین باشد

تن بی کار تو خاکست بی آب روان ای جان

دل بیمار تو مرده است چون بی درد دین باشد

تن زنده دلان چون جان وطن برآسمان سازد

[...]

ناصر بخارایی

کسی کز عشق فانی شد، چنین باشد، چنین باشد

نشان موج از دریا، همین باشد، همین باشد

دلی کو جمله جان گردد، نه آن گردد، نه این گردد

چو سنگ لعل کان گردد، نگین باشد، نگین باشد

یقین اندر فنا باشد، گمان از هستی آن خیزد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه